تاثیر حکمرانی اقتصادی دولت بر ناترازی پولی در جامعه

ناترازی پولی به معنای شکاف میان رشد نقدینگی و رشد واقعی تولید، یکی از ریشه‌ای‌ترین چالش‌های اقتصادهای در حال توسعه است. این پدیده معمولاً زمانی شکل می‌گیرد که سیاست‌های پولی و مالی دولت هماهنگ نبوده و نظام تصمیم‌گیری اقتصادی فاقد انضباط، شفافیت و پاسخ‌گویی باشد. در این میان، حکمرانی اقتصادی نقشی تعیین‌کننده در کنترل یا تشدید این ناترازی دارد.

حکمرانی اقتصادی را می‌توان به مجموعه‌ای از نهادها، قوانین، فرآیندها و شیوه‌های تصمیم‌گیری تعبیر کرد که جهت‌دهنده سیاست‌های مالی، پولی و بودجه‌ای هستند. زمانی که این حکمرانی مبتنی بر داده، هماهنگی نهادی، و نظارت عمومی باشد، دولت می‌تواند سیاست‌های پولی را در مسیر ثبات هدایت کند. در مقابل، ضعف در حکمرانی مانند کسری بودجه‌های مزمن، وابستگی مالی دولت به منابع بانکی، و نبود شفافیت در هزینه‌ها منجر به خلق پول بی‌ضابطه و تشدید ناترازی پولی می‌شود.

به بیان دیگر، حکمرانی ضعیف، تورم‌زا است. زمانی که نظام تصمیم‌گیری اقتصادی گرفتار ملاحظات کوتاه‌مدت سیاسی می‌شود، بانک مرکزی استقلال خود را از دست می‌دهد و تبدیل به ابزار تأمین مالی دولت می‌شود. این فرایند، در بلندمدت تعادل پولی را از بین می‌برد و ارزش پول ملی را کاهش می‌دهد. در مقابل، دولت‌هایی که قواعد مالی مشخص، انضباط بودجه‌ای، و چارچوب سیاست پولی شفاف دارند، قادرند انتظارات تورمی را مهار و ناترازی پولی را کنترل کنند.

در نهایت، ناترازی پولی نه یک اتفاق ناگهانی، بلکه حاصل یک مسیر حکمرانی است. هرچه حکمرانی اقتصادی مبتنی بر پاسخ‌گویی، پیش‌بینی‌پذیری و کارایی نهادی باشد، احتمال ایجاد شکاف‌های پولی کمتر می‌شود. بنابراین، اصلاح حکمرانی اقتصادی به‌ویژه در حوزه بودجه، بانکداری و سیاست پولی پیش‌شرط اصلی دستیابی به ثبات پولی و مهار تورم در هر جامعه‌ای است.

دکتر عباس خداپرست

#حکمرانی #اقتصاد #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #ناترازی_پولی #دولت #سیاست_پولی #مدیریت

نقش عملکردی بانک‌ها در بحران اقتصادی ایران

نظام بانکی در هر کشور، قلب تپنده اقتصاد است. کارکرد صحیح بانک‌ها می‌تواند زمینه‌ساز رشد پایدار، ثبات مالی و توزیع بهینه منابع باشد، در حالی که عملکرد نادرست آن‌ها، همانند اختلال در سیستم گردش خون، کل پیکره اقتصاد را دچار بی‌تعادلی می‌کند. در ایران، طی دهه‌های گذشته، بانک‌ها از نقش توسعه‌گرای خود فاصله گرفته و به یکی از عوامل اصلی ناترازی مالی، تورم مزمن و رکود تولیدی تبدیل شده‌اند. این وضعیت، نتیجه ترکیبی از سیاست‌های پولی ناپایدار، ضعف نظارت بانک مرکزی، فشار مالی دولت‌ها، و ساختار ناکارآمد مالکیتی است. به بیان ساده، بحران اقتصادی ایران بدون درک نقش عملکردی بانک‌ها، قابل تحلیل و اصلاح نیست.

تاریخچه شکل‌گیری ناترازی بانکی

از دهه ۱۳۷۰ و با آغاز خصوصی‌سازی نظام بانکی، قرار بود بانک‌های غیردولتی با افزایش رقابت، کارایی را بالا ببرند و مسیر جدیدی برای تأمین مالی بخش خصوصی ایجاد کنند. اما در عمل، ضعف نظارت و نبود چارچوب شفاف حسابداری باعث شد این بانک‌ها به سمت فعالیت‌های غیرمولد و سفته‌بازانه حرکت کنند.

سرمایه‌گذاری در بخش املاک و مستغلات، خرید سهام شرکت‌های وابسته، و اعطای وام‌های کلان به گروه‌های خاص، چهره جدیدی از بانک‌داری سودمحور را در ایران پدید آورد. در این الگو، هدف بانک‌ها دیگر توسعه اقتصادی نبود، بلکه کسب سود از گردش پول و استفاده از خلأهای نظارتی بود.

به‌مرور، ترازنامه بانک‌ها مملو از دارایی‌های سمی، مطالبات غیرقابل وصول و املاک مازاد شد. این ناترازی‌ها نه‌تنها کارایی نظام مالی را مختل کردند، بلکه در نهایت به افزایش بدهی دولت به بانک‌ها و رشد نقدینگی بدون پشتوانه انجامید.

رفتار بانکی و خلق نقدینگی بی‌ضابطه

یکی از محورهای اصلی بحران بانکی ایران، خلق پول بانکی است. برخلاف تصور عمومی، بخش عمده‌ای از نقدینگی در ایران نه از طریق چاپ اسکناس، بلکه از طریق اعطای تسهیلات توسط بانک‌ها ایجاد می‌شود. هر تسهیلات جدیدی که بانک بر اساس اعتبار خود می‌دهد، نوعی پول جدید خلق می‌کند.

مشکل آن‌جاست که این تسهیلات در بسیاری از موارد به بخش‌های غیرمولد مانند خرید ملک، ارز یا سهام تخصیص می‌یابد، نه تولید و اشتغال. در نتیجه، نقدینگی رشد می‌کند اما تولید ثابت می‌ماند.

رشد سالانه ۳۰ تا ۴۰ درصدی نقدینگی، که در سال‌های اخیر بارها تکرار شده است، ریشه در همین چرخه دارد. بانک‌ها برای جبران کسری خود، سود سپرده‌ها را بالا می‌برند و از سوی دیگر برای حفظ تراز، تسهیلات پرریسک اعطا می‌کنند. این چرخه منفی، منجر به تورم مداوم و بی‌ثباتی پولی می‌شود.

مداخله دولت و فشارهای ساختاری

دولت‌ها در ایران، در عمل بزرگ‌ترین ذی‌نفع و بدهکار شبکه بانکی هستند. از طریق تسهیلات تکلیفی، برداشت‌های مستقیم از منابع بانک‌ها، و الزام به خرید اوراق دولتی، بار مالی سنگینی بر دوش نظام بانکی تحمیل شده است.
این روند، باعث شده بانک‌ها نتوانند منابع خود را به سمت بخش خصوصی هدایت کنند و ناگزیر، برای جبران زیان‌های ناشی از این دخالت‌ها، به فعالیت‌های شبه‌مالی و سوداگرانه روی آورند.

از سوی دیگر، ضعف استقلال بانک مرکزی در سیاست‌گذاری، منجر به ناتوانی در کنترل نرخ بهره، مدیریت نقدینگی و جلوگیری از خلق اعتبار بی‌ضابطه شده است. در نتیجه، نظام بانکی عملاً به بازوی مالی دولت بدل شده و استقلال خود را از دست داده است.

تأثیر عملکرد بانک‌ها بر شاخص‌های کلان اقتصادی

الف) تورم ساختاری

با افزایش نقدینگی و عدم تناسب آن با تولید، تورم مزمن در اقتصاد ایران به پدیده‌ای پایدار تبدیل شده است. بانک‌ها با تأمین مالی کسری بودجه دولت و اعطای وام‌های بی‌پشتوانه، یکی از محرک‌های اصلی این تورم هستند.

افزایش تورم به نوبه خود، اعتماد مردم به سپرده‌های بانکی را کاهش داده و تمایل به سرمایه‌گذاری در دارایی‌های غیرپولی را افزایش داده است.

ب) رکود تولیدی

تسهیلات بانکی به جای حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط، به شرکت‌های بزرگ، وابسته یا پروژه‌های غیرمولد تخصیص یافته است. سهم بخش تولید از تسهیلات اعطایی کمتر از ۳۰ درصد است؛ در حالی که سهم بخش خدمات و بازرگانی بیش از ۵۰ درصد را تشکیل می‌دهد. این روند، رکود تولید و افزایش بیکاری ساختاری را در پی داشته است.

ج) نابرابری اقتصادی

نظام بانکی ناکارآمد به طور غیرمستقیم موجب تشدید فاصله طبقاتی نیز شده است. کسانی که دسترسی به اعتبار بانکی دارند، از تورم سود می‌برند، در حالی که اقشار حقوق‌بگیر، ارزش واقعی درآمد خود را از دست می‌دهند. به این ترتیب، بانک‌ها از طریق سازوکار اعتباری خود، توزیع ثروت را به نفع اقلیت خاصی تغییر داده‌اند.

ابعاد اجتماعی و نهادی بحران بانکی

عملکرد ضعیف بانک‌ها، صرفاً پیامدهای مالی ندارد؛ بلکه بر سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی و فرهنگ اقتصادی جامعه تأثیر گذاشته است. در سال‌های اخیر، فروپاشی مؤسسات مالی و اعتباری، ورشکستگی پنهان برخی بانک‌ها، و تصمیمات ناپایدار در نرخ سود، موجب شده مردم به کارکرد نظام بانکی بدبین شوند.

این بی‌اعتمادی به‌صورت زنجیروار به سایر بخش‌های اقتصادی نیز سرایت می‌کند و نهایتاً انگیزه سرمایه‌گذاری مولد را از بین می‌برد. از منظر نهادی، ضعف شفافیت، فقدان پاسخگویی مدیران بانکی و نبود ارزیابی عملکرد حرفه‌ای، از مهم‌ترین دلایل تداوم این بحران است.

راهکارها و چشم‌انداز اصلاح

برای بازگرداندن نقش مثبت بانک‌ها در اقتصاد، مجموعه‌ای از اصلاحات هم‌زمان در سه سطح ضروری است:

  1. در سطح سیاستی:
    • استقلال واقعی بانک مرکزی در سیاست‌گذاری پولی.
    • محدود کردن دخالت دولت در تصمیمات اعتباری بانک‌ها.
    • اصلاح نرخ بهره متناسب با واقعیت اقتصادی.
  2. در سطح ساختاری:
    • ساماندهی دارایی‌های سمی و ایجاد نهاد مدیریت دارایی‌های منجمد (AMC).
    • تجدید ارزیابی دارایی‌ها و الزام بانک‌ها به رعایت کفایت سرمایه واقعی.
    • تفکیک فعالیت‌های سرمایه‌گذاری از عملیات سپرده‌پذیری.
  3. در سطح فناورانه و نظارتی:
    • حرکت به سمت بانک‌داری هوشمند و داده‌محور برای شناسایی انحرافات اعتباری.
    • استفاده از هوش مصنوعی برای پایش جریان‌های نقدی و پیش‌بینی ریسک‌های سیستماتیک.
    • تقویت شفافیت و پاسخگویی عمومی از طریق گزارش‌های مالی آنلاین و قابل‌دسترسی برای مردم.

جمع‌بندی

بحران اقتصادی ایران در بخش قابل‌توجهی، ریشه در عملکرد معیوب نظام بانکی دارد. بانک‌ها با خروج از مسیر توسعه و حرکت به سوی فعالیت‌های سوداگرانه، نه‌تنها نتوانستند به رشد اقتصادی کمک کنند بلکه خود به عامل ناپایداری تبدیل شدند.
ادغام بانک‌های ناسالم، اصلاح ساختار ترازنامه‌ها و بهره‌گیری از فناوری‌های هوشمند نظارتی می‌تواند نخستین گام در مسیر بازسازی اعتماد عمومی باشد.

بدون اصلاح نظام بانکی، هیچ برنامه‌ای برای کنترل تورم، جذب سرمایه یا رشد پایدار به نتیجه نخواهد رسید. نظام بانکی باید از نقش انفعالی و تورم‌زا به نقش توسعه‌گرا، شفاف و مردم‌محور تغییر مسیر دهد. آینده اقتصاد ایران به بازتعریف همین نقش وابسته است.

دکتر عباس خداپرست

#بانک #بانکداری #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #اقتصاد #حکمرانی #مدیریت #دولت #ناترازی_پولی

حکمرانی اقتصادی برای مدیران

در دنیای پرتحول امروز، مدیریت اقتصادی دیگر محدود به تصمیم‌های اجرایی یا بودجه‌ای نیست؛ بلکه به توانایی درک و هدایت نظام‌های پیچیده اقتصادی و نهادی نیاز دارد. مدیران، به‌ویژه در بخش دولتی و عمومی، اگر فاقد دانش حکمرانی اقتصادی (Economic Governance) باشند، حتی با نیت اصلاح و توسعه، ممکن است موجب بی‌ثباتی، ناکارآمدی و اتلاف منابع شوند. حکمرانی اقتصادی، علمی میان‌رشته‌ای است که میان سیاست، اقتصاد، مدیریت و حقوق پیوند برقرار می‌کند تا تصمیمات اقتصادی در چارچوبی شفاف، هماهنگ و پاسخ‌گو اتخاذ شوند.

مفهوم و اهمیت حکمرانی اقتصادی

حکمرانی اقتصادی را می‌توان به‌عنوان «مجموعه‌ای از سازوکارها، نهادها و فرآیندها برای هدایت فعالیت‌های اقتصادی کشور در مسیر اهداف توسعه‌ای» تعریف کرد. این دانش، تنها به نظریه‌های اقتصادی یا تصمیم‌های دولتی محدود نمی‌شود، بلکه شامل درک شبکه‌ای از روابط میان دولت، بخش خصوصی، بازارهای مالی، نهادهای نظارتی و جامعه مدنی است.

در این چارچوب، مدیران نه‌تنها باید به اصول مدیریت منابع، سیاست‌های مالی و پولی یا بودجه‌ریزی آشنا باشند، بلکه باید منطق تصمیم‌گیری در سطح کلان اقتصادی را بشناسند: چگونه تصمیم یک وزارتخانه بر نقدینگی، اشتغال، نرخ ارز یا سرمایه اجتماعی تأثیر می‌گذارد؟ حکمرانی اقتصادی پاسخ علمی و نظام‌مند به همین پرسش‌هاست.

شکاف دانشی در مدیریت اقتصادی ایران

یکی از چالش‌های بنیادین نظام مدیریتی ایران، فقدان دانش حکمرانی اقتصادی در سطوح تصمیم‌گیری است. بسیاری از مدیران دولتی و سازمانی، در حالی درباره پروژه‌های بزرگ اقتصادی تصمیم می‌گیرند که با مفاهیم پایه‌ای چون زنجیره ارزش، سیاست‌های پولی، یا اثر تصمیمات خود بر کسری بودجه و تورم آشنایی کافی ندارند.

این شکاف دانشی باعث می‌شود سیاست‌گذاری‌ها غالباً جزیره‌ای، کوتاه‌مدت و فاقد ارزیابی اقتصادی باشند. برای نمونه، تصمیمی برای حمایت از تولید ممکن است بدون بررسی آثار آن بر تورم یا منابع ارزی اتخاذ شود، و نتیجه آن، فشار مضاعف بر ساختار کلان اقتصاد باشد.

بنابراین، نداشتن درک از حکمرانی اقتصادی، در عمل به معنای تصمیم‌گیری در خلأ است؛ تصمیماتی که شاید از منظر اداری صحیح به نظر برسند، اما از منظر اقتصاد کلان، بحران‌زا هستند.

مؤلفه‌های کلیدی دانش حکمرانی اقتصادی

دانش حکمرانی اقتصادی مجموعه‌ای از مهارت‌ها و توانایی‌های تحلیلی را در بر می‌گیرد که برای مدیران حیاتی است:

  1. درک سیاست‌های مالی و پولی: شناخت تأثیر مالیات، یارانه، نقدینگی و نرخ بهره بر پایداری اقتصاد.
  2. مدیریت ریسک اقتصادی: توانایی ارزیابی پیامدهای سیاست‌ها بر تورم، بیکاری و سرمایه‌گذاری.
  3. تحلیل نهادی: شناخت نقش نهادهای اقتصادی و نظارتی و تعامل آن‌ها در فرایند تصمیم‌سازی.
  4. اقتصاد داده‌محور: استفاده از داده‌ها و شاخص‌ها در تصمیم‌گیری، به جای اتکای صرف به تجربه یا دستور.
  5. سیاست‌گذاری مبتنی بر شواهد: اتخاذ تصمیمات اقتصادی با پشتوانه پژوهش، تحلیل هزینه-فایده و مدل‌سازی علمی.

مدیرانی که این مؤلفه‌ها را می‌شناسند، می‌توانند بین اهداف کوتاه‌مدت سازمانی و الزامات کلان ملی تعادل برقرار کنند.

آثار نبود دانش حکمرانی اقتصادی در مدیریت

نبود این دانش در میان مدیران دولتی، پیامدهای مستقیمی بر کارآمدی اقتصادی کشور دارد:

  • اتخاذ تصمیمات متناقض: دستگاه‌های مختلف سیاست‌هایی را اجرا می‌کنند که یکدیگر را خنثی می‌کنند (مثلاً سیاست انبساطی پولی در کنار سیاست انقباضی مالی).
  • افزایش هزینه‌های پنهان دولت: فقدان ارزیابی اقتصادی در پروژه‌های عمرانی و صنعتی موجب اتلاف منابع عمومی می‌شود.
  • کاهش اعتماد بخش خصوصی: سیاست‌های ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی، فضای سرمایه‌گذاری را ناامن می‌سازد.
  • تضعیف پایداری مالی دولت: عدم شناخت رابطه بودجه، تورم و بدهی عمومی، چرخه کسری مزمن و تورم ساختاری را تشدید می‌کند.

به بیان دیگر، ناآگاهی از اصول حکمرانی اقتصادی نه‌تنها مانع توسعه است، بلکه خود یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری بحران‌های مزمن اقتصادی محسوب می‌شود.

راهکارهای ارتقای دانش حکمرانی اقتصادی مدیران

برای غلبه بر این خلأ دانشی، باید اقداماتی ساختاری و مستمر انجام شود:

  1. نهادینه‌سازی آموزش حکمرانی اقتصادی: برگزاری دوره‌های تخصصی برای مدیران ارشد و میانی در حوزه سیاست‌گذاری اقتصادی.
  2. ایجاد نظام ارزیابی سیاستی: ارزیابی اقتصادی هر تصمیم کلان پیش از اجرا.
  3. توسعه بانک‌های داده و نظام تحلیل اقتصادی در سازمان‌ها: تا تصمیم‌گیران بر پایه داده عمل کنند.
  4. تقویت همکاری میان دانشگاه و دولت: استفاده از پژوهش‌های علمی در طراحی سیاست‌های اجرایی.
  5. ایجاد شورای حکمرانی اقتصادی در سطوح ملی و استانی: برای هم‌راستا کردن سیاست‌های مختلف دستگاه‌ها با اهداف توسعه‌ای کشور.

در عصر پیچیدگی‌های جهانی، اداره اقتصاد بدون تسلط بر دانش حکمرانی اقتصادی، شبیه هدایت کشتی در دریای طوفانی بدون قطب‌نماست. مدیرانی که تنها بر تجربه یا مصلحت کوتاه‌مدت تکیه دارند، ناخواسته مسیر اقتصاد را از تعادل خارج می‌کنند.

بنابراین، تقویت سواد حکمرانی اقتصادی نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی حیاتی برای آینده کشور است. تنها در سایه این دانش است که می‌توان میان کارآمدی، عدالت و پایداری اقتصادی تعادل برقرار کرد و از چرخه تصمیمات مقطعی و پرهزینه رهایی یافت.

دکتر عباس خداپرست

#حکمرانی_اقتصادی #مدیرعامل #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #اقتصاد #حکمرانی #مدیریت #سازمان

راهکارهای کوتاه‌مدت برای بهبود شرایط اقتصادی طبقه متوسط و پایین جامعه

در شرایطی که فشار تورمی و رکود هم‌زمان بر دوش مردم سنگینی می‌کند، تمرکز بر راهکارهای کوتاه‌مدت و عملیاتی برای حمایت از طبقات متوسط و پایین جامعه، ضرورتی فوری است. این راهکارها باید بتوانند در زمان محدود، اثر ملموسی بر سفره خانوار و احساس امنیت اقتصادی ایجاد کنند.

۱. کنترل قیمت کالاهای اساسی و انرژی:اولین اقدام، ایجاد نظام هوشمند نظارت بر قیمت کالاهای ضروری مانند نان، برنج، لبنیات و سوخت است. با استفاده از فناوری‌های دیجیتال (از جمله رصد زنجیره توزیع و سامانه‌های نظارتی مردمی)، می‌توان از سوء‌استفاده‌های واسطه‌گری جلوگیری کرد. هدف، کاهش فشار مستقیم بر هزینه‌های روزمره خانوار است.

۲. حمایت نقدی هدفمند و کوتاه‌مدت:پرداخت‌های یارانه‌ای اگر به‌صورت موقتی و هوشمند اجرا شوند، می‌توانند نقش ضربه‌گیر تورمی را داشته باشند. به جای توزیع گسترده و غیرهدفمند، باید پرداخت‌ها براساس شاخص‌های واقعی درآمد و معیشت انجام شود. این اقدام، ضمن حفظ کرامت مردم، باعث تقویت قدرت خرید کوتاه‌مدت می‌شود.

۳. تثبیت بازار اشتغال خرد و غیررسمی:بسیاری از خانواده‌های طبقه پایین از طریق مشاغل خرد، خدماتی یا دست‌فروشی امرار معاش می‌کنند. دولت می‌تواند با اعطای مجوزهای موقت، وام‌های خرد بدون بهره، و ایجاد بازارهای محلی قانونی، این مشاغل را از حالت بی‌ثبات خارج کند.

۴. کاهش هزینه‌های خدمات عمومی:در کوتاه‌مدت، تخفیف یا بخشودگی در هزینه‌های آب، برق، گاز و حمل‌ونقل عمومی می‌تواند تأثیر مستقیم و روانی مثبتی بر معیشت طبقات فرودست داشته باشد. چنین سیاستی، به‌ویژه در فصل‌های پرهزینه سال، نقشی حمایتی و آرامش‌بخش دارد.

۵. مدیریت انتظارات و شفاف‌سازی اقتصادی:اعتماد عمومی خود یکی از دارایی‌های اقتصادی کشور است. اطلاع‌رسانی شفاف درباره برنامه‌های اقتصادی، جلوگیری از تصمیمات ناگهانی، و تعامل صادقانه با مردم، می‌تواند نااطمینانی اقتصادی را کاهش دهد و ثبات روانی بازار را بازگرداند.

بهبود معیشت طبقه متوسط و پایین تنها با سیاست‌های کلان بلندمدت ممکن نیست؛ نیازمند مجموعه‌ای از اقدامات سریع، هدفمند و واقع‌گرایانه است. اجرای درست این سیاست‌ها می‌تواند ضمن کاهش فشار روزمره بر مردم، زمینه‌ساز اعتماد و مشارکت اجتماعی در مسیر اصلاحات اقتصادی پایدار شود.

دکتر عباس خداپرست

#اقتصاد #راهکار #معیشت #دکتر_عباس_خداپرست #عباس خداپرست #مدیریت #دولت

مدیریت محیط بیرونی سازمان در شرایط اقتصاد انقباضی

در شرایطی که اقتصاد در وضعیت انقباضی قرار دارد یعنی رشد اقتصادی کند، نقدینگی محدود و تقاضای بازار کاهش یافته است مدیریت محیط بیرونی سازمان اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند. در چنین شرایطی، سازمان‌ها دیگر نمی‌توانند صرفاً با تمرکز بر درون خود و بهبود فرآیندهای داخلی به بقا و رشد امیدوار باشند؛ بلکه باید با درک هوشمندانه از نیروهای بیرونی، استراتژی‌های انطباقی اتخاذ کنند.

نخستین گام در مدیریت محیط بیرونی، پایش مستمر تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. مدیران باید بتوانند اثر سیاست‌های کلان مانند کنترل نقدینگی، محدودیت‌های ارزی و تغییرات قیمت انرژی را بر زنجیره ارزش خود پیش‌بینی کنند. در این وضعیت، سازمانی موفق است که به‌جای واکنش منفعل، سناریوهای مختلف را طراحی و برای هرکدام پاسخ مناسب تدارک ببیند.

دومین مؤلفه کلیدی، مدیریت ذی‌نفعان بیرونی است. در اقتصاد انقباضی، تعامل مؤثر با تأمین‌کنندگان، مشتریان، نهادهای ناظر و حتی رقبا اهمیت بیشتری می‌یابد. همکاری‌های بین‌بخشی، ایجاد اتحادهای استراتژیک و اشتراک منابع می‌تواند فشار مالی را کاهش دهد و سازمان را در برابر شوک‌های بیرونی مقاوم‌تر کند.

عنصر سوم، انعطاف‌پذیری و نوآوری در مدل کسب‌وکار است. در شرایط محدودیت منابع، سازمان‌ها باید راه‌های جدیدی برای خلق ارزش بیابند؛ از دیجیتالی کردن خدمات تا استفاده از فناوری‌های هوش مصنوعی برای بهینه‌سازی هزینه‌ها. مدیریت محیط بیرونی یعنی توانایی بازآفرینی خود در پاسخ به شرایط متغیر.

در نهایت، ارتباط شفاف با مشتریان و جامعه نیز بخشی از مدیریت بیرونی است. در دوران رکود و فشار اقتصادی، اعتماد عمومی سرمایه‌ای حیاتی است. اطلاع‌رسانی صادقانه و همدلی با مشتریان می‌تواند برند سازمان را از آسیب حفظ کند.

به طور خلاصه، مدیریت محیط بیرونی در اقتصاد انقباضی تنها درباره بقا نیست، بلکه درباره هوشمندی، چابکی و تطبیق‌پذیری استراتژیک است. سازمان‌هایی که محیط بیرونی را درک و با آن هم‌جهت شوند، حتی در سخت‌ترین شرایط نیز می‌توانند مسیر رشد پایدار خود را حفظ کنند.

دکتر عباس خداپرست

#اقتصاد #مدیریت #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #اقتصاد_انقباضی

طلا و بازار پولی ایران در دوره تحریم

تبدیل پول نقد به طلا از دیرباز یکی از مطمئن‌ترین روش‌های حفظ ارزش سرمایه در برابر تورم و نوسانات ارزی به شمار می‌رفته است. طلا به‌عنوان یک دارایی جهانی و کمیاب، در شرایط بی‌ثباتی اقتصادی یا تحریم‌ها جذابیت بیشتری برای سرمایه‌گذاران پیدا می‌کند. برای فرد، این اقدام نوعی «پناهگاه امن» ایجاد می‌کند که ارزش دارایی‌اش را از کاهش قدرت خرید پول ملی محافظت می‌نماید.

از منظر اقتصاد ملی، نگهداری بخشی از سرمایه‌های خانوارها به شکل طلا می‌تواند مزایا و چالش‌هایی داشته باشد. مزیت نخست آن، جلوگیری از فرار سرمایه به ارزهای خارجی است؛ زیرا وقتی مردم به‌جای خرید دلار یا یورو به سمت خرید طلا می‌روند، فشار کمتری بر بازار ارز وارد می‌شود. همچنین، تقاضای داخلی برای طلا می‌تواند صنایع مرتبط با طلا و جواهر را رونق بخشد و اشتغال در این بخش را افزایش دهد.

اما این روند چالش‌هایی هم به همراه دارد. اگر بخش بزرگی از نقدینگی کشور به خرید و نگهداری طلا اختصاص یابد، منابع مالی از چرخه تولید و سرمایه‌گذاری مولد خارج می‌شوند. در نتیجه، رکود در بخش واقعی اقتصاد می‌تواند تشدید شود. به همین دلیل، دولت‌ها معمولاً با سیاست‌های مالی و مقرراتی سعی می‌کنند توازن را حفظ کنند.

برخی از مقررات رایج در این حوزه شامل:

  1. شفافیت معاملات طلا برای جلوگیری از پول‌شویی یا قاچاق.
  2. وضع مالیات یا عوارض بر خرید و فروش کلان طلا به‌منظور کنترل سفته‌بازی.
  3. ایجاد ابزارهای مالی مبتنی بر طلا (مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری یا اوراق سکه) تا سرمایه‌گذاران بتوانند بدون احتکار فیزیکی طلا، دارایی خود را مدیریت کنند.

در نهایت، تبدیل پول به طلا اگرچه برای افراد یک راهبرد معقول جهت حفظ ارزش دارایی است، اما در سطح کلان اقتصادی نیازمند مدیریت هوشمندانه و سیاست‌گذاری متوازن است. تنها با ترکیب این سیاست‌ها می‌توان از مزایای آن برای ثبات اقتصادی بهره برد و از پیامدهای منفی مانند کاهش سرمایه‌گذاری مولد جلوگیری کرد.

دکتر عباس خداپرست

#اقتصاد #اقتصاد_ملی #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #مدیریت #حکمرانی_اقتصادی #طلا #پول #بازار_پولی

تأثیر قانون تجارت بر عملکرد ناهماهنگ پولی در شبکه بانکی

نظام بانکی به‌عنوان قلب اقتصاد هر کشور، نقشی کلیدی در هدایت منابع مالی و تنظیم جریان نقدینگی ایفا می‌کند. در ایران، شبکه بانکی علاوه بر ایفای وظایف مرسوم، تحت‌تأثیر قوانین بالادستی همچون قانون تجارت نیز قرار دارد. این قانون که چارچوب فعالیت بنگاه‌ها و شرکت‌ها را تعریف می‌کند، آثار مستقیم و غیرمستقیمی بر رفتار بانکی، نحوه تخصیص اعتبار و در نتیجه، عملکرد پولی دارد. از آنجا که قانون تجارت فعلی ایران با چالش‌های متعددی در انطباق با نیازهای روز اقتصادی مواجه است، این اثرگذاری بعضاً به شکل ناهماهنگی پولی در شبکه بانکی بروز پیدا می‌کند.

تأثیر مستقیم قانون تجارت بر شبکه بانکی

یکی از کارکردهای مهم قانون تجارت، تعیین ضوابط فعالیت شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی است. بانک‌ها در مقام تأمین‌کننده مالی این بنگاه‌ها، به‌شدت وابسته به شفافیت و صحت اطلاعات مالی آن‌ها هستند. ضعف‌های موجود در قانون تجارت ـ از جمله عدم الزام کافی به شفافیت صورت‌های مالی، ضعف در نظارت بر حسابرسی و نارسایی در تعریف حقوق و تکالیف مدیران ـ موجب می‌شود بانک‌ها با ریسک بالای اعتباری مواجه شوند. این ریسک، به شکل افزایش مطالبات معوق و تخصیص غیرکارآمد منابع، در عملکرد پولی بانک‌ها انعکاس می‌یابد.

ناهماهنگی پولی ناشی از بستر قانونی

در یک نظام سالم، بانک‌ها باید بتوانند منابع مالی را متناسب با نیازهای تولیدی و سرمایه‌گذاری به گردش درآورند. اما در ایران، به‌دلیل ناکارآمدی برخی بخش‌های قانون تجارت، بسیاری از بنگاه‌ها توان ایفای تعهدات مالی خود را ندارند یا با استفاده از خلأهای قانونی، از شفافیت در ارائه اطلاعات طفره می‌روند. نتیجه آن است که شبکه بانکی به جای ایفای نقش توسعه‌ای، به سمت فعالیت‌های سوداگرانه یا اعطای وام‌های غیرمولد حرکت می‌کند. این امر باعث می‌شود سیاست‌های پولی بانک مرکزی در عمل نتایج متفاوت و بعضاً متناقضی نسبت به اهداف اعلام‌شده پیدا کند.

پیامدهای اقتصادی

این ناهماهنگی پولی پیامدهای متعددی دارد:

  1. افزایش نقدینگی سرگردان: وقتی منابع بانکی به سمت فعالیت‌های غیرمولد می‌رود، نقدینگی حاصل به جای تولید به بازارهای سوداگری سرازیر می‌شود.
  2. تشدید تورم: عدم انطباق بین خلق پول بانکی و ظرفیت تولیدی اقتصاد، منجر به تورم پایدار می‌شود.
  3. کاهش اعتماد عمومی به نظام بانکی: هنگامی که بانک‌ها قادر به ایفای تعهدات یا حفظ ثبات در تسهیلات‌دهی نیستند، اعتماد سپرده‌گذاران و فعالان اقتصادی کاهش می‌یابد.
  4. تضعیف نقش نظارتی بانک مرکزی: ناهماهنگی بین قوانین تجاری و سیاست‌های پولی باعث می‌شود ابزارهای نظارتی بانک مرکزی کمتر اثرگذار باشند.

ضرورت اصلاح قانون تجارت

برای رفع این مشکلات، بازنگری و به‌روزرسانی قانون تجارت متناسب با نیازهای اقتصاد مدرن ضروری است. اصلاحات باید شامل الزام شفافیت مالی، تقویت نظام حسابرسی، تعریف دقیق‌تر حقوق و تکالیف مدیران و افزایش مسئولیت‌پذیری شرکت‌ها باشد. تنها در این صورت است که بانک‌ها می‌توانند با اطلاعات صحیح و قابل اعتماد، منابع مالی را در مسیر درست هدایت کنند و هماهنگی لازم بین قانون تجارت و سیاست‌های پولی شکل گیرد.

نتیجه‌گیری

قانون تجارت و نظام بانکی در یک رابطه متقابل قرار دارند. ضعف‌های قانونی در حوزه تجارت، بستر بروز ناهماهنگی پولی در شبکه بانکی را فراهم می‌آورد و به بحران‌های اقتصادی همچون تورم و رکود دامن می‌زند. اصلاح و به‌روز رسانی قانون تجارت، نه تنها کارایی نظام بانکی را افزایش می‌دهد، بلکه به تحقق سیاست‌های پولی پایدار و شفاف نیز کمک می‌کند. از این رو، حکمرانی اقتصادی کارآمد در ایران در گرو اصلاح هم‌زمان قوانین تجاری و تقویت حکمرانی بانکی است.

دکتر عباس خداپرست

#بانک #قانون_تجارت #بنگاه #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #ناهمسانی_پولی #اقتصاد #ایران

اهمیت حکمرانی بانکی در شرایط اقتصاد انقباضی

اقتصاد انقباضی وضعیتی است که در آن، به دلایل مختلف از جمله تحریم‌ها، کاهش درآمدهای نفتی، فشارهای خارجی و سوءمدیریت داخلی، دسترسی به منابع مالی محدود می‌شود و سیاست‌های پولی و مالی دولت بیشتر معطوف به کنترل نقدینگی و جلوگیری از تشدید تورم و رکود است. در چنین شرایطی، نقش حکمرانی بانکی به‌عنوان قلب نظام اقتصادی بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا می‌کند.

حکمرانی بانکی به معنای مجموعه‌ای از سیاست‌ها، ساختارها و سازوکارهای نظارتی است که هدف آن تضمین سلامت، شفافیت و کارآمدی نظام بانکی در مسیر توسعه اقتصادی کشور است. اگر در شرایط عادی ضعف در حکمرانی بانکی ممکن است تنها منجر به ناکارآمدی در تخصیص منابع شود، در شرایط اقتصاد انقباضی این ضعف می‌تواند به بحران‌های گسترده‌تری همچون ورشکستگی بانک‌ها، افزایش نرخ تورم، بی‌اعتمادی عمومی و حتی فروپاشی بخش‌هایی از اقتصاد بینجامد.

یکی از ابعاد کلیدی حکمرانی بانکی در شرایط اقتصاد انقباضی، مدیریت نقدینگی است. بانک‌ها به دلیل خلق پول و تسهیلات‌دهی نقش مستقیمی در جریان نقدینگی کشور دارند. عدم کنترل خلق پول بی‌ضابطه توسط بانک‌ها یا اعطای وام‌های رانتی و غیرمولد، موجب افزایش شدید نقدینگی و به تبع آن تورم می‌شود. بنابراین، اعمال نظارت دقیق بانک مرکزی، شفاف‌سازی صورت‌های مالی بانک‌ها و هدایت منابع به سمت بخش‌های مولد، شرط اساسی کنترل اقتصاد انقباضی است.

بعد دیگر، اعتماد عمومی به نظام بانکی است. در شرایطی که اقتصاد تحت فشار قرار دارد، کوچک‌ترین بحران در اعتماد مردم به بانک‌ها می‌تواند باعث هجوم برای برداشت سپرده‌ها و بی‌ثباتی مالی شود. حکمرانی بانکی با تأکید بر شفافیت، مبارزه با فساد، کنترل دارایی‌های موهوم و اصلاح ساختار بانک‌های مشکل‌دار، می‌تواند این اعتماد را تقویت کند.

از سوی دیگر، در اقتصاد انقباضی، بانک‌ها باید از واسطه‌های صرف تأمین مالی فراتر روند و به بازوی توسعه‌ای تبدیل شوند. یعنی به جای دامن زدن به فعالیت‌های سوداگرانه، منابع محدود موجود را به سمت تولید، نوآوری، صادرات و بخش‌های کلیدی اقتصاد هدایت کنند. این امر تنها از طریق تدوین سیاست‌های بانکی هوشمندانه، نظارت مستمر و هماهنگی میان بانک مرکزی و شبکه بانکی امکان‌پذیر است.

نکته مهم دیگر، تطبیق با استانداردهای بین‌المللی در حکمرانی بانکی است. حتی در شرایط تحریم، بانک‌ها نمی‌توانند خود را از تحولات نظام مالی جهانی جدا کنند. رعایت استانداردهای حسابداری، مدیریت ریسک و مقررات شفافیت مالی نه تنها مانع از فساد و ناکارآمدی می‌شود، بلکه زمینه را برای بازگشت سریع‌تر به شبکه مالی جهانی پس از کاهش فشارها فراهم می‌کند.

در مجموع، حکمرانی بانکی در شرایط اقتصاد انقباضی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی است. اگر این حکمرانی بر اصول شفافیت، پاسخگویی، عدالت و کارآمدی بنا شود، نظام بانکی می‌تواند از یک تهدید بالقوه به یک فرصت راهبردی برای حفظ ثبات اقتصادی و ایجاد پایه‌های توسعه تبدیل گردد. اما اگر بی‌توجهی ادامه یابد، بانک‌ها به جای موتور محرک اقتصاد، به عامل رکود، فساد و تورم بدل خواهند شد.

دکتر عباس خداپرست

#حکمرانی #اقتصاد #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #حکمرانی_بانکی #اقتصاد_انقباضی #ایران

مدیر مالی و حکمرانی شرکتی

در حکمرانی شرکتی یک مدیر مالی کارآمد با تعریف راهبردهای مناسب در راستای حکمرانی عمومی و شرکتی، بصورت همزمان؛ سرمایه فعلی شرکت را افزایش داده و همچنین بدهی‌های سازمان را مدیریت می‌کند. اولین هدفی که از مدیر مالی بر اساس مدل های حکمرانی انتظار می‌رود؛ تعیین ساختار سرمایه شرکت بر اساس اطلاعات و تحلیل‌های موجود و بصورت پیش نگر می باشد و از این فعل باید مهارت های مدیر مالی در راستای بهینه سازی امور مالی، استفاده شود.

تاثیر منفی شرکت های دولتی بر حکمرانی اقتصادی

شرکت های دولتی یا خصوصی - دولتی؛ شرکت‌هایی که قابلیت واگذاری ندارند، به‌طور معمول وظایف متعدد خدمت‌رسانی برعهده داشته و بر مبنای سوددهی تاسیس نشده‌اند؛ از سوی دیگر سرمایه لازم برای ایجاد آنها به حدی کلان بوده که هیچ ابر سرمایه‌گذاری توانایی تشکیل آنها را نداشته و در عین حال رانت‌های گسترده‌ای در میان آنها پخش می‌شود که اگر نظارت سختگیرانه واحدهای نظارتی نباشد، احتمال فساد هم زیاد است. برای ایجاد چنین تشکیلاتی دولت باید قدم اول را بردارد؛ هر چند این شرکت‌ها برای پیشبرد امورات مردم ایجاد شده‌اند اما بدون راهبرد خاص، زیان آنها کار را به جایی می‌رساند که با تحمیل کسری بودجه، کار را بر همان مردم سخت می‌کند.
#حکمرانی #حکمرانی_اقتصادی #شرکت_دولتی #اقتصاد #مردم

کتاب حکمرانی اقتصادی؛ تجارب جهانی در مدیریت مالیه عمومی

یکی از اصول اساسی در حکمرانی مطلوب استفاده از تجارب دیگران و همچنین تجربه اندوزی از اتفاقات گذشته می­باشد، بهره­گیری از تجارب موفق موجب پرهیز از اتلاف زمان و هزینه مضاعف، از طریق حذف روشهای مبتنی بر آزمون و خطا خواهد شد، امام­علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» مى فرمايد: (عقل، حفظ و نگهدارى تجربه هاست)؛ وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ». اشاره به اينكه هنگامى كه تجربه ها جمع آورى شود با توجّه به اينكه «حُكْمُ الْأَمْثالِ فِيمَا يَجُوزُ وَ فِيمَا لَايَجُوزُ واحِدٌ»؛ (حوادث مشابه نتيجه مشابه دارند) و حديث معروف «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَاَ يُلْدَغُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ؛ (انسانِ با ايمان از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود) سبب مى شود كه انسان، راه صحيح را در برخورد با حوادث آينده پيدا كند و از تجربيات پيشينيان درس بگيرد و از زيان هاى ناشى از خطاها رهايى يابد. در کتاب حکمرانی اقتصادی، نگاهی به تمدنهای نو ظهور در جهان نشان می­دهد کشورهای پیشرو با بهره مندی از تجربیات موفق و پرهیز از تجربیات ناموفق دیگران فاصله خود را با سایر ممالک با هزینه ای اندک فزونی بخشیده­اند.

کتاب حکمرانی اقتصادی؛ حاصل مطالعات ارزنده دپارتمان امور اقتصادی و اجتماعی بخش اقتصاد عمومی و مدیریت دولتی سازمان ملل متحد به مدیریت آقای گیدو برتوچی بوده که ضمن ارائه راهکارهای فوق العاده درحکمرانی مطلوب اقتصادی، به تجارب سایر کشورها در اقصی نقاط دنیا پرداخته است. نگاه نگارنده به مسائل مرتبط با حکمرانی اقتصادی در دنیا عاری از هرگونه جانبداری و جناح­بندی­های متداول بوده و هیچ طیف سیاسی و اقتصادی خاصی به عنوان طیف برتر در نظر گرفته نشده است. در این کتاب ضمن تشریح اصول حکمرانی مطلوب به مواردی از قبیل علل و پیامدهای فساد، راههای مبارزه با فساد، اداره درآمدها و مدیریت هزینه­های عمومی و نهایتاً راهکارهایی برای نظارت صحیح پرداخته شده است. مترجمان این کتاب امیدوارند که این متن بتواند در پیمودن مسیر تعالی کشور عزیزمان قدمی روبه جلو بوده و راهگشای مدیران در حاکمیت مطلوب اقتصادی باشد.

جهت تهیه کتاب حکمرانی اقتصادی؛ تجارب جهانی در مدیریت مالیه عمومی بر روی لینک کلیک نمایید.

عباس خداپرست

#حکمرانی #اقتصاد #حکمرانی_اقتصادی #مدیریت_مالیه_عمومی #عباس_خداپرست #جهاد_دانشگاهی #حکمرانی_مطلوب #اقتصاد_عمومی #abbas_khodaparast

حکمرانی بانکی

حکمرانی فرآیند تعاملات از طریق قوانین، هنجارهای اجتماعی، قدرت (اجتماعی و سیاسی) یا زبان است که در ارتباطات یک جامعه سازمان یافته بر روی یک سیستم اجتماعی (خانواده، گروه اجتماعی، سازمان رسمی یا غیررسمی، قلمرو تحت یک حوزه قضایی یا در سراسر قلمروها) بر قرار می گردد. در طول تاریخ بانکداری و موضوع حکمرانی، چالش های متعددی وجود داشته است که به وجود آمده و جنبه های مختلف این صنعت را شکل داده است. بررسی این موضوع تاریخی به تعیین مشکلات فعلی پیش روی حکمرانی بانک ها کمک می‌کند؛ (1) مردم، هم از نظر افرادی که در داخل محل کار از طریق سازمان، ساختار، و پویایی کارکنان و هم در خارج از محل کار از طریق درک رفتار مشتری قابل بررسی هستند، (2) دگرگونی دیجیتال در نتیجه پیشرفت های تکنولوژیکی و همچنین اشکال جدید رقابت شکل گرفته است.

کتاب حکمرانی بانکی و نقش روانشناسی در مدیریت تحول بسوی بانکداری مدرن

ارزیابی ادبیات گذشته نه تنها نشان می‌دهد که چگونه هر یک از این موانع با موضوع حکمرانی مرتبط هستند، بلکه چگونه هر یک مورد بحث قرار گرفته‌اند، و علاوه بر این، روان‌شناسی چگونه می‌تواند به طور مؤثر این موانع را برطرف کند. با این ملاحظات است که طرحی با هدف هدایت حکمرانی بانک‌ها ساخته می‌شود تا نه تنها در زمان حال بلکه در آینده نیز موثر باقی بماند. اگرچه ممکن است راه‌حل‌های مختلفی برای این چالش‌ها وجود داشته باشد، این کتاب نقشی را که حکمرانی بانکی در تعامل با روان‌شناسی و فرایند تحول به عنوان یک رشته می‌تواند داشته باشد، مورد بررسی قرار می دهد. این امر با بحث در مورد شیوه‌ای انجام می‌شود که از طریق آن زیرشاخه‌های مختلف؛ مانند حکمرانی، حکمرانی بانکی، روان‌شناسی سازمانی، روان‌شناسی اجتماعی، روان‌شناسی مصرف‌کننده و اقتصاد رفتاری می‌توانند به طور مثبت در مدیریت افراد در محل کار و مشتریان در موفقیت حکمرانی شبکه پولی و بانکی و همچنین پرداختن به آنها کمک کنند.

جهت تهیه کتاب حکمرانی بانکی اینجا کلیک نمایید.

عباس خداپرست

#حکمرانی #بانک #بانکداری #حکمرانی_بانکی #نظریه #مدیریت_تحول #عباس_خداپرست #abbas_khodaparast

نقدینگی و تورم

کارکرد نقدینگی در حکمرانی و اقتصاد بسیار مهم است و باید توجه داشت بانک ها به عنوان ابزارهای پولی وظیفه بسیار مهم مدیریت آن را برعهده دارند (حکمرانی بانکی).
میزان نقدینگی در مقابل مقدار معینی از کالا‌ها و خدمات می‌باشد و نقدینگی باید با گردشی که دست افراد جامعه دارد تکافوی جریان کالا‌ها و خدمات را بنماید. بدین ترتیب قیمت کالا‌ها با میزان نقدینگی و سرعت گردش آن بستگی پیدا می‌کند.
رشد بی رویه نقدینگی، باعث رشد سریع تقاضا برای کالا‌ها و خدمات شده و، چون در کوتاه مدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد می‌شود. کنترل حجم نقدینگی هدف نهایی کشور‌ها برای رسیدن به اهداف کلان حکمرانی اقتصادی مثل ایجاد رشد در تولیدات، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداخت‌های خارجی و ایجاد اشتغال است.

در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف نهایی اقتصاد است. بدین منظور حجم نقدینگی به گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که با حمایت از رشد تولیدات داخلی در حد ظرفیت‌های تولیدی از بروز تورم جلوگیری نماید. مقامات پولی کشور‌ها با استفاده از سیاست‌های پولی رشد نقدینگی را تحت کنترل قرار می‌دهند.

عباس خداپرست

#نقدینگی #تورم #بانک #حکمرانی_بانکی #اقتصاد #اشتغال #عباس_خداپرست #abbas_khodaparast