خط‌مشی‌گذاری اجتماعی؛ از نظریه تا عمل

خط‌مشی‌گذاری اجتماعی یکی از مهم‌ترین ابعاد سیاست‌گذاری عمومی است که به طراحی و اجرای سیاست‌هایی می‌پردازد که مستقیماً بر کیفیت زندگی شهروندان تأثیر می‌گذارند. برخلاف سیاست‌گذاری اقتصادی یا امنیتی که بیشتر بر شاخص‌های کلان متمرکز است، خط‌مشی‌گذاری اجتماعی با موضوعاتی چون عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، سلامت، آموزش، مسکن و انسجام اجتماعی سروکار دارد. هدف اصلی آن، ایجاد جامعه‌ای متوازن، پایدار و عادلانه است که در آن شکاف‌های اجتماعی کاهش یافته و فرصت‌های برابر برای همه افراد فراهم شود.

تعریف خط‌مشی‌گذاری اجتماعی

خط‌مشی‌گذاری اجتماعی را می‌توان فرآیند طراحی، تدوین، اجرا و ارزیابی سیاست‌هایی دانست که به بهبود وضعیت اجتماعی شهروندان می‌انجامد. این نوع خط‌مشی با پرسش‌های بنیادینی روبه‌رو است:

  • چگونه می‌توان فقر و نابرابری را کاهش داد؟
  • دولت چه نقشی در تأمین رفاه اجتماعی دارد؟
  • چه سازوکارهایی برای افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی لازم است؟

به عبارت دیگر، خط‌مشی‌گذاری اجتماعی تلاشی سازمان‌یافته برای پاسخ به نیازهای جامعه و شکل‌دهی به آینده اجتماعی کشور است.

مراحل خط‌مشی‌گذاری اجتماعی

۱. شناسایی مسئله اجتماعی: در این مرحله، دولت و نهادهای مدنی باید مسائل اجتماعی را رصد و اولویت‌بندی کنند. برای مثال، رشد آسیب‌های اجتماعی در حاشیه شهرها می‌تواند به‌عنوان یک مسئله حیاتی شناسایی شود.

۲. تدوین سیاست‌ها: پس از شناسایی مسئله، راهکارهای مختلف طراحی می‌شوند. این راهکارها باید هم علمی باشند و هم بافت فرهنگی و اجتماعی کشور را در نظر بگیرند.

۳. تصمیم‌گیری: در این مرحله، تصمیم‌گیران سیاسی و اجرایی بهترین گزینه‌ها را انتخاب می‌کنند. البته این انتخاب اغلب تحت تأثیر منابع مالی، فشار گروه‌های ذی‌نفوذ و محدودیت‌های اجرایی است.

۴. اجرا: اجرای سیاست‌های اجتماعی نیازمند هماهنگی میان وزارتخانه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و بخش خصوصی است. تجربه نشان داده است که اجرای سیاست‌ها، مهم‌تر و دشوارتر از طراحی آن‌هاست.

۵. ارزیابی: هیچ سیاست اجتماعی بدون ارزیابی مستمر موفق نخواهد بود. بررسی میزان اثرگذاری، شناسایی نقاط ضعف و اصلاح سیاست‌ها بخشی از این مرحله است.

اصول بنیادین خط‌مشی‌گذاری اجتماعی

  • عدالت اجتماعی: سیاست‌ها باید به کاهش تبعیض‌ها و برابری فرصت‌ها منجر شوند.
  • مشارکت مردمی: خط‌مشی‌های اجتماعی بدون حضور فعال مردم و جامعه مدنی، به نتایج پایداری نمی‌انجامند.
  • پایداری: تصمیمات باید آثار بلندمدت را در نظر بگیرند، نه صرفاً پاسخ‌های کوتاه‌مدت.
  • کارآمدی و اثربخشی: منابع محدود باید به شکلی استفاده شوند که بیشترین تأثیر را داشته باشند.
  • انطباق با فرهنگ بومی: هیچ خط‌مشی اجتماعی بدون توجه به زمینه فرهنگی جامعه قابل اجرا نیست.

چالش‌های خط‌مشی‌گذاری اجتماعی در ایران

۱. تعارض میان سیاست‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت: بسیاری از سیاست‌های اجتماعی با تغییر دولت‌ها دچار دگرگونی می‌شوند و استمرار لازم را ندارند.
۲. کمبود داده‌های معتبر: تصمیم‌گیری‌های اجتماعی اغلب بدون اتکا به داده‌های دقیق و علمی انجام می‌شوند.
۳. نفوذ سیاست در حوزه اجتماعی: بسیاری از سیاست‌های اجتماعی به جای توجه به منافع عمومی، تحت تأثیر ملاحظات سیاسی و جناحی قرار می‌گیرند.
۴. فقدان هماهنگی نهادی: دستگاه‌های مختلف مسئولیت‌های هم‌پوشان دارند و نبود هماهنگی منجر به دوباره‌کاری یا اتلاف منابع می‌شود.
۵. ضعف در ارزیابی و نظارت: بسیاری از برنامه‌ها پس از اجرا ارزیابی نمی‌شوند و همین امر باعث تکرار خطاها می‌گردد.

اهمیت خط‌مشی‌گذاری اجتماعی

خط‌مشی‌گذاری اجتماعی تنها ابزاری برای کاهش مشکلات نیست؛ بلکه بستری برای تقویت سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی نیز به شمار می‌رود. جامعه‌ای که از عدالت نسبی، رفاه و انسجام اجتماعی برخوردار باشد، توان بیشتری برای مواجهه با بحران‌های اقتصادی و سیاسی خواهد داشت. به همین دلیل، خط‌مشی‌گذاری اجتماعی را می‌توان یکی از ستون‌های اصلی حکمرانی پایدار دانست.

نتیجه‌گیری

خط‌مشی‌گذاری اجتماعی فرآیندی پیچیده اما حیاتی برای هر جامعه است. این فرآیند نیازمند ترکیب دانش علمی، شناخت فرهنگی، منابع مالی و اراده سیاسی است. در ایران، برای عبور از چالش‌های موجود باید به سمت خط‌مشی‌های پایدار، مشارکتی و داده‌محور حرکت کرد. تنها در این صورت است که می‌توان به ساخت جامعه‌ای عادلانه‌تر، همبسته‌تر و مقاوم‌تر امیدوار بود.

دکتر عباس خداپرست

#خطمشی #خطمشی_گذاری #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #مدیریت #مشاور #مدیریت_دولتی #مدیریت_عمومی # خطمشی_گذاری_اجتماعی

شناخت مضامین و پارامترها در حکمرانی

یکی از مهمترین وظایف در حاکمیت شناخت مضامین و پارامترهای حکمرانی جهت ایجاد یک خطمشی صحیح در هر موضوع و مشئله عمومی می باشد. تحلیل مضمون شیوه‌ای در روش پژوهش کیفی است که بر شناسایی، تحلیل و تفسیر الگوی معانی داده‌های کیفی تمرکز دارد و از همین روش می توان در شناخت پارامترهای اصلی خطمشی استفاده کرد. این روش برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در داده‌های کیفی است و فرایندی برای تحلیل داده‌های متنی است و داده‌های پراکنده ومتنوع را به داده هایی غنی و تفصیلی تبدیل می‌کند که می توان منجر به تولید یک مدل عمومی در خطمشی گذاری گردد.

مضمون یا تِم عنصر کلیدی در این روش است. مضمون‌ها پر ارزش ترین واحدهایی هستند که در تجزیه و تحلیل محتوا باید مدنظر قرار گیرند و منظور از مضامین معنای خاصی است که از یک کلمه یا جمله یا پاراگراف مستفاد می‌شود. مضامین فضای خاص و مشخصی را اشغال نمی کنند، چون یک جمله ممکن است چند مضمون داشته باشد. یا چند پاراگراف متن، ممکن است فقط یک مضمون داشته باشد. این روش نیز مانند سایر روش‌های تحلیل کیفی در مدیریت علوم اجتماعی رشد چشمگیری داشته است. مضمون یا تم، مبین اطلاعات مهمی درباره داده‌ها و سوالات تحقیق است و تا حدی، معنی و مفهوم الگوی موجود در مجموعه‌ای از داده‌ها را نشان می‌دهد. مضمون، الگویی است که در داده‌ها یافت می‌شود و حداقل به توصیف و سازماندهی مشاهدات و حداکثر به تفسیر جنبه‌هایی از پدیده می‌پردازد.

شناخت مضمون، یکی از مهم ترین و حساس ترین کارها در این فرایند است و به عبارتی، قلب تحلیل مضمون است. شعور متعارف، ارزش‌های خطمشی گذار، جهت‌گیری‌ها و سؤالات تحقیق و تجربه پژوهشگر درباره موضوع، در نحوه شناخت مضامین، تأثیر می‌گذارد. از آنجا که تحلیل مضمون، تحلیلی کیفی است، پاسخ روشن و سریعی برای این وجود ندارد که مقدار داده‌های مناسب و مورد نیاز که دلالت بر وجود مضمون یا اطلاق آن کند چقدر است. بنابراین، مضمون، لزوماً به معیارهای کمی بستگی ندارد؛ بلکه به این بستگی دارد که چقدر به نکته مهمی درباره سؤالات تحقیق می‌پردازد. می توان در این فرایند جهت خطمشی گذاری از مراحل زیر استفاده نمود:

  1. آشنا شدن با داده ها: هنگام شروع تحلیل مضمون، ممکن است خود خطمشی گذار داده‌ها را جمع کند یا این که داده‌ها در اختیار او قرار گیرد. اگر خود داده‌ها را (از طریق رسانه‌ها و منابع مختلف) جمع کند، به هنگام تحلیل، از دانش و مبنای تحلیلی اولیه برخوردار خواهد بود. اما مهم این است که خطمشی گذار به گونه‌ای در داده‌ها غرق شود که با عمق و غنای محتوای آن‌ها کاملاً آشنا شود.
  2. ایجاد کدهای اولیه و کدگذاری: گام دوم، زمانی آغاز می‌شود که داده‌ها را مطالعه کرده و با آن‌ها آشنا شده باشد. همچنین، فهرستی اولیه از ایده‌های موجود در داده‌ها و نکات جالب آن ها، تهیه کرده باشد؛ لذا این گام، مستلزم ایجاد کدهای اولیه از داده هاست.
  3. جستجو و شناخت مضامین: گام سوم، وقتی شروع می‌شود که همه داده ها، کدگذاری اولیه و گردآوری شده باشد و فهرستی طولانی از کدهای مختلف در مجموعه داده ها، شناخته شده باشد. در این گام که به تحلیل در سطحی کلان تر از کدها تمرکز دارد کدهای مختلف در قالب مضامین مرتب می‌شود و همه داده‌های کدگذاشته مرتبط با هر یک از مضامین، شناخته و گردآوری می‌شود. اساساً در این مرحله، کدها تجزیه و تحلیل می‌شود و به نحوه ترکیب و تلفیق کدهای مختلف جهت تشکیل مضمون پایه، توجه می‌شود. در این مرحله می‌توان از شکل، نمودار، جدول، نقشه‌های ذهنی و یا نوشتن نام هر کد همراه با توضیح خلاصه‌ای از آن بر روی کاغذی جداگانه و قرار دادن آن در ستون مضمون مرتبط، برای مرتب کردن کدهای مختلف در قالب مضامین بهره گرفت.
  4. ترسیم شبکه مضامین: گام چهارم وقتی شروع می‌شود که مجموعه‌ای از مضامین را پیشنهاد و بخواهد آن‌ها را پالایش کند. مضامینِ شناخته، منبع اصلی تشکیل شبکه‌های مضامین است. طی این گام، مشخص خواهد شد که برخی مضامین پیشنهادشده، واقعاً مضمون نیستند، برخی مضامین با همدیگر هم پوشانی دارد و ممکن است لازم باشد سایر مضامین به مضامین جداگانه‌ای تفکیک شود.
  5. تحلیل شبکه مضامین: گام پنجم وقتی شروع می‌شود که خطمشی گذار به شبکه مضامینِ رضایت بخشی رسیده باشد. در این حالت، می‌تواند مضامین پیشنهادشده جهت تحلیل داده‌ها را تعریف و تعدیل، و داده‌ها را بر اساس آن‌ها تحلیل کند. در این گام، شبکه‌های مضامین رسم شده، بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود. همان طور که قبلاً نیز اشاره شد، شبکه‌های مضامین، ابزاری برای تحلیل هستند، نه خود تحلیل. این شبکه‌ها کمک می‌کند تا به درک عمیق تری از معانی متون برسد و بتواند مضامین به دست آمده را تشریح کند و الگوهای آن‌ها را بشناسد. پس از ایجاد شبکه‌های مضامین، پژوهشگر باید مجدداً به متن اصلی، مراجعه و آن را به کمک این شبکه‌ها تفسیر کند .
  6. تدوین خطمشی: گام ششم، وقتی آغاز می‌شود که مجموعه کاملی از مضامینِ نهایی، فراهم شده باشد. در این مرحله، تحلیل و تدوین گزارشِ نهاییِ تحقیق، صورت می‌گیرد. هدف از نوشتن آن این است که حکایت کامل و پیچیده موجود در داده‌ها را به گونه‌ای بیان شود که سیاست گذار درباره اعتبار و صلاحیت تحلیل، متقاعد شود. مهم این است که تحلیل، حکایت مختصر و منسجم و منطقی و غیرتکراری و جالبِ برآمده از داده‌ها را در قالب مضامین، عرضه کند. خطمشی، باید شواهد کافی و مناسبی درباره مضامین موجود در داده‌ها فراهم کند و داده‌های کافی برای هر مضمون، عرضه شود و بر اساس آن یک راه حل را در یک مقطع زمانی معرفی کند.

خطمشی خوب نوشتن یک تخصص و هنر جهت بهبود زندگی اجتماعی است.

دکتر عباس خداپرست

#حاکمیت #حکمرانی #خطمشی #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #مدیر #مدیریت #تحلیل_مضمون #مضمون #خطمشی_گذاری_عمومی

خطمشی حکمرانی در سیاست خارجی

خطمشی خارجی به معنی دنبال کردن منافع کشور در سطوح بین‌المللی و در رابطه با جوامع، دولت‌ها و کشورهای دیگر است. این خطمشی راهنمای موضع‌گیری در جهان است و مجموعه‌ای از اهداف بین‌المللی و راه‌های رسیدن به آن‌ها را شامل می‌شود. با توجه به دیدار ایلان ماسک با امیر سعید ایروانی در دو روز گذشته که توسط وزارت خارجه ایران بعد از گذشت 48 ساعت تکذیب شد اما رسانه های آمریکایی حتی به جزئیات دیدار نیز اشاره کردند، توجه به موضوع دیپلماسی در تعاملات بین المللی در نظر مردم مورد توجه قرار گرفته است. چنانچه سیاست خارجی را به مثابه یک سیستم در نظر بگیریم، فرآیند تصمیم‌گیری به عنوان خرده‌سیستمی مطرح می‌شود که مطالعه و بررسی آن می‌تواند آثار و نتایج مهمی را در نظام خطمشی گذاری خارجی بر جای گذارد. مطالعات و پژوهش‌های متعددی با استفاده از چارچوب تجزیه و تحلیل سیستمی به بررسی و مطالعه پدیده‌های مختلف سیاسی از جمله فرآیندهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری پرداخته‌اند (نظیر گسترش مفهوم سیستم در علوم سیاسی در کارهای دیوید ایستن). از سویی با وجود آنکه در نگرش سنتی به دیپلماسی آن را همچون «ابزاری برای اجرای سیاست خارجی» در نظر می‌گیرند، اما دیدگاه‌های جدیدتر با طرح مفهوم «دیپلماسی عمومی»، آن را «تأثیرگذاری بر نگرش‌های عمومی ‌‌برای شکل‌دهی و اجرای سیاست‌های خارجی و شامل ابعادی از روابط بین‌المللی می‌دانند که فراتر از دیپلماسی سنتی عمل می‌کنند».

سیاست خارجی خط مشی های یک دولت در عرصه خارجی و روابط با سایر کشورها است. سیاست خارجی یکی از متعالی ترین امور عمومی در زندگی بشر امروز است که وظیفه خطیر تولید امنیت و حفاظت از منافع ملی کشور در دنیای پیچیده کنونی بشر به عهده آن است. سیاست خارجی کشورها تابع شرایط محیط داخلی و بین المللی است و تامین امنیت، یکی از وظایف عمده دولت ها به شمار می آید که نیاز به سیاستگذاری را در این حوزه ضروری می کند. دولت ها پس از تاسیس و حضور در نظام بین الملل، برای حفظ بقای خود به امنیت نیاز دارند؛ امنیت در گستره ملی یا اهداف ملی، حاکمیت ملی و استقلال، نقش تنگاتنگی دارد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی، بر اساس اصولی مانند مقابله با استکبارگران، حمایت از مستضعفان و محرومان، ایجاد حکومت شیعی در ایران و تلاش برای کشوری قدرتمند و توسعه یافته شکل گرفته است؛ از این رو، سیاست خارجی ایران به سمت امنیت محوری کشیده شده است و شدت و ضعف اولویت در سیاست خارجی به دنبال تاثیر بر امنیت ملی ایران متفاوت بوده است. امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بر اساس خط مشی هایی که دولت ها در نظام بین الملل اتخاذ می کنند، سنجش می شود.

اهداف نهایی خطمشی بین المللی ارتقای کیفیت تصمیمات و برنامه‌های آینده جهت بهبود کیفیت جنبه‌های زندگی بشری در عرصه های فراملی است. با توجه به این مسأله بکارگیری نیروهای کارآمد و ساختارهای مؤثر، عنصر مهمی در کوشش‌های کشور جهت اجرای موفقیت آمیز خط‌مشی‌های این عرصه بوده و عدم وجود چنین وضعیتی عامل بازدارنده محسوب می‌شود.

چون هدف گذاری سیاست‌ها و خط‌مشی‌ها معمولاً متعدد، متضاد و مبهم بوده و به دلیل محدودیت‌های شناختی خط‌مشی گذاران و محرک‌های متعدد محیط بیرونی، پیش‌بینی تمامی محدودیت‌ها و فشارهای مربوط در سیاست گذاری غیر ممکن به نظر می‌رسد. اجرای خط‌مشی‌ها در عمل با مشکلاتی مواجه است. عدم صلاحیت و شایستگی معمولاً در شکل بوروکراسی‌های بسیار دست وپاگیر موجب به تأخیر افتادن اجرای برنامه‌ها در فضای بین المللی می‌گردد.

دکتر عباس خداپرست

#حکمرانی #حاکمیت #خطمشی #سیاست #خارجی #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #بین_الملل #منافع

خطمشی گذاری به عنوان هنر یک سازمان

همواره در سازمان های بزرگ عمومی و بصورت خاص سازمان های دولتی و شبه دولتی از کمبود فرایند خطمشی گذاری و مهارت در آن رنج می بریم و این ضعف در دو سمت مدیریت و ارباب رجوع تاثیر مستقیم دارد. بر اساس مدل حکمرانی شرکتی؛ خط‌مشی مجموعه اصول مدونی است که برای هدایت تصمیم و دستیابی به اهداف منطقی طراحی شده است. خط‌مشی سازمان راهنمای عملیاتی دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان است. استونر سلسله‌مراتب برنامه‌ها را به صورت ماموریت یا هدف دوربرد، اهداف کوتاه‌مدت، استراتژی، برنامه عملیاتی ترسیم کرده است.با بررسی سلسله‌مراتب سازمانی در می‌یابیم که برنامه‌ها تعیین کننده فعالیت‌های آینده هستند. در سلسله‌مراتب برنامه ها، هر برنامه، برنامه قبل از خود را تفسیرنموده، بسط می‌دهد و تعریف عملیاتی از آن ارائه می‌نماید. خط‌مشی در سطح سازمان نوعی برنامه است که برای اجرای برنامه‌های همیشگی و تکراری کمک می‌کند. راهنمای عمل برای آن گونه برنامه هاست. در این مقاله به تعریف، مفهوم، اهمیت و نحوه تدوین خط‌مشی سازمان پرداخته شده است.

خط‌مشی باید از صراحت وضوح، قابلیت اجرا، انعطاف پذیری، جامعیت، هماهنگی، مستدل بودن، متمایز بودن از قانون و کتبی بودن برخوردار است. نویسندگان مختلف از مفهوم خط‌مشی تعاریف گوناگونی را ارائه داده اند: هارولد لاسول خط‌مشی را یک برنامه طراحی شده از اهداف، ارزش‌ها و اقدامات می‌داند. آستن رنی خط‌مشی را به منزله خطوط تعیین شده اقدامات یا بیان خواسته‌ها می‌داند. بطورکلی، هر آنچه را که سازمان‌ها تصمیم می‌گیرند که به انجام رسانند یا از اجرای آن ممانعت به عمل آورند، می‌توان خط‌مشی تلقی نمود.

خط‌مشی‌ها اصولی هستند که با تصمیم ها، اقدامات و فعالیت‌های سازمان جهت می‌دهند و آنها را در مسیر تحقق اهداف تنظیم می‌نمایند. خط‌مشی نشانگر خواست‌ها و انتظارات بخش‌های سازمان است که در فرایند تصمیم‌گیری به صورت آیین نامه ها، قوانین و مقررات اجرایی، تقنینی و قضایی منعکس می‌شود. در مجموع آنچه که در همه تعاریف به طور مشترک وجود دارد آن است که خط‌مشی در مورد فرایند یا الگوی فعالیت‌ها یا تصمیماتی است که برای جبران مشکلات عمومی چه حقیقی و چه مجازی اتخاذ می‌شود.

استراتژی روش و ابزار دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان است. اهداف بلندمدت نیز از طریق اهداف کوتاه‌مدت پژوهشگر می‌شوند. برای انجام اهداف کوتاه‌مدت از خظ‌مشی‌ها، روندها و رویه‌هایی استفاده می‌شود که براساس استراتژی سازمانی تنظیم می‌شوند.

خط‌مشی (Policy) : مجموعه اصول و قواعدی است که تصمیم‌گیری‌های سازمان را جهت‌دهی می‌کند و در بستر آن، رویه‌ها و فرآیندها شکل می‌گیرند. خط‌مشی قوانین کسب‌وکار و دستورالعمل‌های یک سازمان است که با هدف اطمینان از سازگاری و انطباق مسیر سازمان با اهداف استراتژیک آن تدوین می‌شود. خط‌مشی‌های سازمان در بستر قوانین آن سازمان، واحد سازمانی یا بخش شکل می‌گیرد.

روند (Procedure) : الگو و شمای کلی و گام‌های اصلی را نشون می‌دهد که برای دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت باید طی شود.

رویه (Process) : جزئیات بیشتری از مسیر را جهت دستیابی به اهداف بیان میکند

خط‌مشی یک مفهوم کلیدی در مدیریت استراتژیک می‌باشد. بیش از آنکه به جایگاه خط‌مشی در مدیریت استراتژیک پرداخته شود لازم است تا مروری کوتاه در اهمیت و ضرورت برنامه‌ریزی صورت گیرد. برنامه‌ریزی از وظایف بسیار مهم مدیران و مقدم بر تمامی جنبه‌های دیگر مدیریت می‌باشد. تحقق اهداف فردی و سازمانی مستلزم برنامه‌ریزی است، بطوریکه حتی برای نیل به هدفی کوچک نیز باید برنامه‌ریزی صورت گیرد. برنامه‌ریزی دارای سلسله‌مراتب ویژه‌ای است که در همه کتب مدیریت استراتژیک به آن تأکید می‌شود. یک برنامه با بیانیه فلسفه وجودی (رسالت، مأموریت و اهداف بلندمدت) آغاز می‌شود، سپس اهداف کوتاه‌مدت بر اساس فلسفه وجودی سازمان تعیین می‌شود. بعد از اهداف کوتاه‌مدت استراتژی های، خط‌مشی ها، رویه ها، مقررات و برنامه‌های عملیاتی قرار می‌گیرند. این سلسله‌مراتب در نمودار زیر به تصویر درآمده است.

  1. رسالت
  2. اهداف کوتاه‌مدت
  3. استراتژی
  4. خط‌مشی
  5. رویه و مقررات
  6. برنامه‌های عملیاتی

با توجه به نمودار فوق و جایگاه خط‌مشی در برنامی‌ریزی و مدیریت استراتژیک مشخص می‌شود که خط‌مشی‌ها مهمترین ابزار مدیران در جهت تحقق استراتژی‌های سازمان می‌باشند. وقتی که از رویکردهای تجزیه و تحلیل خط‌مشی صحبت می‌شود، منظور روش‌های متعددی است که توسط پژوهشگران علوم اجتماعی در مورد تجزیه و تحلیل خط‌مشی انجام گرفته است. هر تحلیل گر خط‌مشی به طور صریح یا غیر صریح رویکردی را به کار می‌گیرد که با شرایط و ویژگی‌های او سازگاری بیشتری دارد. با این وجود هیچ دیدگاه واضح و منحصر به فردی برای تجزیه و تحلیل خط‌مشی وجود ندارد. رویکرد اقتصادسنجی، رویکرد دیگری است که بیشتر مبتنی بر نظریه‌های اقتصادی است که در آنها فرض می‌شود. طبیعت و سرشت انسان ذاتاً عقلانی است و یا منافع شخصی محض به آن انگیزه می‌دهد.

شاید متداول ترین رویکرد مورد قبول تشخیص مراحل فرایند خط‌مشی و پس از آن تجزیه و تحلیل عوامل تعیین کننده هر مرحله خاص باشد و به آن رویکرد فرایندی، خط‌مشی گفته می‌شود. در رویکرد تخصصی، خط‌مشی به عنوان یک حوزه کاملاً ویژه و مجزا مورد مطالعه قرار می‌گیرد. اقبال آنچنانی نسبت به این رویکرد وجود ندارد و معمولاً این حیطه از مطالعات به همراه سایر جنبه‌های برنامه‌ریزی استراتژیک مطالعه می‌شود. در رویکرد منطقی- اثبات گرا که رویکرد رفتاری و یا عملی نیز نامیده می‌شود استفاده از نظریه ها، مدل ها، آزمون فرضیه ها، داده‌های پیچیده، روش مقایسه‌ای و تحلیل آماری دقیق استنتاج شده قیاسی را توصیه می‌کند.

دکتر عباس خداپرست

#خطمشی #سازمان #دکتر_عباس_خداپرست #مدیر #مدیریت #دولت #مدیریت_دولتی

خطمشی پولی در مسیر حکمرانی بانکی

حوزه های حکمرانی، پولی و مالی و در راس آن حکمرانی بانکی، از مهمترین بخش‌های یک حکمرانی اقتصادی هستند. حکمرانی بانکی یکی از ارکان تاثیرگذار در اقتصاد هر حاکمیت است و تغییرات آن به طورمستقیم بر سیستم اقتصادی کشوری مانند ایران اثر می‌گذارد. خطمشی پولی بر مبنای رابطه بین نرخ بهره در نظامات اقتصادی کشور، یعنی قیمتی که بر اساس آن می‌توان پول قرض گرفت، و کل عرضه پول تعریف می‌شود. فقدان نظام منسجم تصمیم­گیری و خط مشی­گذاری موجب بروز پیامدهایی چند در جامعه گردیده است. این پیامدها از نبود نظم در گردش کار جامعه و نظامات اجتماعی وابسته، تا مخدوش سازی نظام تقسیم کار اجتماعی و فرهنگی امتداد می­یابد.سیاست پولی از ابزارهای متنوعی جهت کنترل یک یا هر دوی این موارد بهره می‌جوید تا بر مواردی مانند رشد اقتصادی، تورم، نرخ ارز و بیکاری تأثیر بگذارد. در شرایطی که در یک کشور انحصار نشر پول وجود دارد یا اینکه بانکهای ناشر پول به‌طور نظام‌مند و متصل به بانک مرکزی فعالیت می‌کنند، مقامات پولی توانایی تغییر در عرضه پول و بنابراین نرخ بهره را به منظور دستیابی به اهداف سیاست پولی دارند.

سیاست‌های پولی عموماً با در نظر داشتن نوسانات اقتصادی دو نوع تدبیر را پیش‌بینی کرده‌است که به سیاست پولی انبساطی و سیاست پولی انقباضی شهرت یافته‌اند:

سیاست پولی انبساطی : سیاست پولی انبساطی به سیاست هایی گفته می‌شود که از طریق افزایش در عرضه پول خود را به هدف عمومی سیاست پولی می‌رساند یا به عبارت دیگر هر سیاستی یا تدبیری افزایش دهنده عرضه پول را سیاست انبساطی پولی گویند. این سیاست بیشتر در حالاتی قابل تطبیق و مثمر است که اقتصاد در حالت رکود باشد که در این حالت بانک مرکزی جهت برقراری تعادل در اقتصاد کشور و رفع اثرات نامطلوب این پدیده بر مقدار عرضه پول می‌افزاید تا اینکه از این طریق رکود را مهار کند.

سیاست پولی انقباضی : سیاست‌های پولی انقباضی به تدابیری گفته می‌شود که از طریق کاهش در عرضه پول، اهداف عمومی سیاست‌های پولی را برآورده می‌سازد یا به عبارت دیگر هر نوع تدابیری کاهنده عرضه پول را سیاست پولی انقباضی گویند.

سیاست پولی جزئی از سیاست گذاری کلی تر است. همچنین بدیهی است که اهداف سیاست پولی کشور باید چنان تعیین و تبیین شود که هماهنگ و همساز باسیاست‌های دیگر، مجموعه سیاست اقتصادی را درنیل به اهداف خود یاری دهد. در کل می‌توان اهداف سیاست‌های پولی را چنین بیان کرد:

  1. اشتغال کامل
  2. رشد اقتصادی
  3. ثبات قیمت‌ها
  4. ثبات نرخ بهره
  5. ثبات در بازارهای مالی
  6. ثبات در بازار ارز

و عمده‌ترین اهداف سیاست پولی در اقتصاد شامل؛ ۱-تسریع رشد اقتصادی ۲-ایجاد اشتغال کامل ۳-تثبیت سطح عمومی قیمت‌ها ۴-ایجاد تعادل در موازنه پرداخت‌های خارجی، می گردد. دست یافتن به اهداف سیاست‌های پولی مستلزم در اختیار داشتن ابزارها و وسایلی است. این ابزارها عبارتند از:

  1. نرخ بهره: پولی که در ازای سپرده گذاری افراد به آن‌ها تعلق می‌گیرد و به آن سود بانکی می‌گویند.
  2. نرخ سپرده قانونی: منظور از این نرخ این است که بانک مرکزی یا هر دستگاه کنترل‌کننده اعتبارات، بانک هارا مجبور کند که نسبت معینی از سپرده‌های مشتریان خود را نزد بانک مرکزی نگهداری کنند.
  3. نرخ تنزیل مجدد: نرخ بهره‌ای است که بانک مرکزی اسناد مدت دار (سفته وبرات) بانک‌های تجاری را تنزیل می‌کند وبر اساس آن به بانک‌ها وام می‌دهد.
  4. کنترل کمی وکیفی اعتبارات: منظور تعیین و تنظیم اعتبارات در مجرای صحیح تولیدی و در جهت اعمال سیاست ارشادی دولت است.
  5. شرکت در عملیات بازار باز: بانک مرکزی بااتخاذ این سیاست می‌تواند با خرید یا فروش اوراق بهادار بازار آزاد برمقدار و عرضه پول و در نتیجه بر فعالیت اقتصادی اثر بگذارد

دکتر عباس خداپرست

#حکمرانی #خطمشی #پول #حکمرانی_بانکی #دکتر_عباس_خداپرست #حکمرانی_اقتصادی #خطمشی_پولی #اقتصاد #بانک #بانکداری

برنامه ریزی استراتژیک در حکمرانی های سازمانی

در حاکمیت شرکتی خطمشی گذاری و یا برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است که طی آن رهبران سازمان چشم‌انداز آینده را ترسیم کرده و اهداف و ماموریت‌های مربوطه را شناسایی می‌کنند. طی این فرآیند، علاوه بر تعریف اهداف، ترتیب رسیدن به آن‌ها نیز برای رسیدن به چشم‌انداز موردنظر مشخص می‌شود. برنامه ریزی استراتژیک معمولاً برای چشم‌انداز‌های میان‌مدت و بلند‌مدت پنج تا هفت ساله انجام می‌شود. اما این بازه زمانی بسته به شرایط، امکان افزایش را خواهد داشت. توجه داشته باشید که برنامه ریزی استراتژیک با برنامه‌ریزی کسب‌وکار که اغلب کوتاه‌مدت است تفاوت دارد.

خروجی برنامه ریزی استراتژیک، یک برنامه راهبردی است که می‌تواند به‌صورت اسناد مکتوب، تصویر یا انواع مختلف محتوا تدوین شود. چنین برنامه‌ای به راحتی توسط مشتریان، سرمایه‌گذاران، شرکای تجاری و کارمندان قابل اشتراک‌گذاری، درک و اجرا خواهد بود. البته انواع برنامه ریزی راهبردی همواره به شکل اولیه خود باقی نمی‌مانند. سازمان‌های مختلف ممکن است با توجه به تغییرات فضای کسب‌وکار، صنعت، قوانین و شرایط نظارتی، برنامه استراتژیک خود را به‌روزرسانی کرده یا برای پاسخگویی به شرایط جدید، آن را از نو تدوین کنند.

هر کسب‌وکاری برای فعال بودن، نیازمند هدفی است که به سوی آن گام بردارد. برنامه ریزی استراتژیک نقشه راهی است که رسیدن به این اهداف را ممکن می‌کند. در واقع بدون یک برنامه راهبردی مشخص، نمی‌توان وضعیت کسب‌وکار در مسیر رسیدن به اهداف را ارزیابی کرد. برنامه ریزی استراتژیک چهار جنبه مهم دارد که به قرار زیر است:

  1. ماموریت
  2. اهداف
  3. انطباق با اهداف کوتاه‌مدت
  4. ارزیابی و تجدیدنظر

ماموریت: برنامه ریزی استراتژیک ابتدا ماموریتی تعریف می‌کند که به سازمان هدف و مسیر را نشان دهد. بیانیه ماموریت هر سازمان نشانگر ماهیت مجموعه، نوع فعالیت و مقصد آن است. ماموریت‌ها معمولاً کلی اما قابل دستیابی هستند. مثلاً کسب‌وکاری که در حوزه آموزش فعالیت می‌کند، ممکن است ماموریت خود را «تبدیل شدن به رهبر بازار در ارائه خدمات آموزش مجازی» تعریف کند.

اهداف: انتخاب اهداف مناسب یکی از جنبه‌های مهم برنامه ریزی استراتژیک است. اهداف موردنظر باید طبق الگوی اسمارت (S.M.A.R.T) اختصاصی، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، واقع‌گرایانه و زمان‌بندی شده باشند. در این بین ویژگی قابل اندازه‌گیری بودن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا که به رهبران سازمان اجازه می‌دهد وضعیت کسب‌وکار در رسیدن به اهداف و در نهایت انجام ماموریت را به دقت بررسی کنند. برای مثال کسب‌وکار آموزشی، می‌توان اهدافی مانند توسعه پلتفرم آموزش مجازی طی دو سال، یا افزایش ۳۰ درصدی فروش یکی از ابزارهای موجود طی یک سال آتی را در نظر گرفت.

انطباق با اهداف کوتاه‌مدت: برنامه ریزی استراتژیک ارتباط نزدیکی با برنامه‌ریزی کسب‌وکار در کوتاه مدت داشته و در تصمیم‌گیری‌های روزانه و انطباق آن‌ها با راهبرد کلی سازمان به رهبران کمک می‌کند. در مثال قبل، از آنجا که ماموریت اصلی تبدیل شدن به رهبر بازار در حوزه آموزش مجازی است، رهبران سازمان به جای سرمایه‌گذاری در تهیه فضای آموزشی فیزیکی، منابع خود را روی خریداری و توسعه فناوری‌های ارتباطی و تعاملی مانند کلاس درس مجازی متمرکز خواهند کرد.

ارزیابی و تجدیدنظر: برنامه ریزی استراتژیک به مدیران اجازه می‌دهد ضمن ارزیابی مستمر پیشرفت امور نسبت به برنامه موجود، در صورت نیاز اصلاحاتی را جهت پاسخگویی به تغییرات محیطی انجام دهند. مثلاً کسب و کاری می‌خواهد خدمات خود را به همه افراد در سراسر جهان عرضه کند؛ اما با توجه به برخی قوانین و محدودیت‌های جدید، ممکن است در بعضی مناطق دنیا ارائه خدمات مذکور ممکن نباشد. از همین رو رهبران سازمان با توجه به شرایط قانونی پیش آمده، تغیرات موردنیاز را در برنامه انجام می‌دهند تا انتظارات از خروجی سازمان نیز اصلاح و منطقی شوند.

راه‌های بسیاری برای تدوین برنامه استراتژیک وجود دارد؛ اما به‌طور کلی می‌توان پنج گام شناسایی، اولویت‌بندی، توسعه، پیاده‌سازی و به‌روزرسانی را برای انجام برنامه ریزی استراتژیک برشمرد:

  1. شناسایی: فرآیند برنامه ریزی استراتژیک با شناخت وضعیت کنونی آغاز می‌شود. در این مرحله مدیران و سهام‌داران سازمان با بررسی برنامه راهبردی موجود یا اهداف بلندمدتی که از قبل تعریف شده، نسبت به ارزیابی وضعیت کنونی اقدام می‌کنند. این ارزیابی با استفاده از ابزارهایی همچون ماتریس SWOT یا نیازسنجی انجام شده تا شرایط حال کسب‌وکار و مسیر پیش روی آن مشخص شود. در نهایت با توجه به خروجی ارزیابی، ماموریت سازمان مشخص خواهد شد.
  2. اولویت‌بندی: از آنجایی که می‌توان اهداف بالقوه زیادی برای سازمان متصور شد، گام بعدی در تدوین برنامه، جداسازی اهدافی است که با ماموریت تعریف‌شده هم‌راستا باشند. این اهداف سپس بر اساس ضرورت زمانی و اهمیتی که دارند،‌ اولویت‌بندی شده و به تناسب نیاز هرکدام، بودجه و منابع موردنیاز تخصیص داده خواهد شد.
  3. توسعه: در مرحله توسعه، که شاید مهم‌ترین گام در برنامه‌ریزی استراتژیک باشد، سهام‌داران و مدیران روش‌های مختلف رسیدن به اهداف بلندمدت و محقق شدن ماموریت سازمان را مورد بررسی و تدوین قرار می‌دهند. در این مرحله برنامه‌ها و اهداف کوتاه‌مدت بسیاری تعریف می‌شوند تا در کنار هم، جهت رسیدن به راهبرد بلندمدت مورد استفاده قرار گیرند. البته حین توسعه برنامه استراتژیک، اولویت اهداف و برنامه‌ها همچنان تحت نظر بوده و ممکن است بخشی از اهداف در صورتی که با ماموریت هم‌راستا نباشند، کنار گذاشته شوند.
  4. پیاده‌سازی: پس از توسعه و تدوین برنامه استراتژیک، لازم است این برنامه در سازمان مورد استفاده قرار گیرد. چنین کاری نیازمند ارتباطات سازمانی شفافی است که بتوانند وظایف را مشخص کرده، سرمایه‌گذاری‌های موردنیاز را انجام داده، قوانین و فرآیندها را تنظیم کرده و سازوکاری برای سنجش و گزارش‌گیری از نتایج تعیین کنند. مرحله پیاده‌سازی همچنین شامل بازبینی‌های مستمر برای اطمینان از انجام صحیح فرآیندها نیز می‌شود.
  5. به‌روزرسانی: برنامه استراتژیک به‌صورت مستمر در دست ارزیابی و تجدیدنظر است تا اهداف و اولویت‌های آن با تغییر شرایط کسب و کار و ظهور فرصت‌های جدید همگام باشند. بازبینی خروجی‌های کوتاه‌مدت می‌تواند به‌صورت فصلی انجام شود و اصلاحات برنامه استراتژیک را هم می‌توان به‌صورت سالانه اجرایی کرد.

در هر سازمان معمولاً کمیته‌ای برای برنامه‌ریزی استراتژیک تشکیل می‌شود. این کمیته باید شامل نمایندگانی از تمامی بخش‌های سازمان باشد. فضای کاری کمیته نیز باید شفاف و باز بوده و تمامی اطلاعاتی که از ابتدا تا انتها تبادل می‌شوند، باید مکتوب باشد.

کمیته مذکور با انجام تحقیقات و جمع‌آوری اطلاعات از سطح سازمان، شرایط کنونی را درک کرده و عواملی که ممکن است در آینده تاثیرگذار باشند را شناسایی می‌کند. البته ارزیابی انجام شده و اطلاعات به‌دست‌آمده باید از طریق دریافت بازخورد بخش‌های مختلف سازمان صحت‌سنجی شوند.

وظیفه دیگر کمیته برنامه‌ریزی، تعیین معیارهای سنجش عملکرد برای اهداف است تا بتوان پیشرفت برنامه راهبردی را به‌صورت دقیق مشاهده نمود. کمیته همچنین طی فرآیند برنامه‌ریزی، مدیرانی را مسئول می‌کند تا عملیات ارزیابی اقدامات را در زمان‌های مشخص انجام داده و از دستیابی به اهداف معین اطمینان حاصل کنند.

معیار مشخصی برای تعیین زمان‌بندی تدوین برنامه استراتژیک جدید وجود ندارد. با این حال کسب و کارهای مختلف با توجه به صنعت و نیاز خود می‌توانند در زمان‌های مشخصی نسبت به بازبینی برنامه راهبردی خود اقدام کنند. بازبینی‌های فصلی و سالانه از جمله زمان‌بندی‌های متداول در این حوزه هستند. البته به‌عنوان مثال یک استارتاپ در فضای پویا و متغیر کسب‌وکار ممکن است بازبینی استراتژی خود را به‌صورت ماهانه انجام دهد. از سوی دیگر شرکتی بزرگ در یک صنعت جاافتاده احتمالاً بازه زمانی بسیار طولانی‌تری را در نظر می‌گیرد. برنامه‌های استراتژیک معمولاً روی سه حوزه کسب‌وکار، سازمان و عملکرد تمرکز می‌کنند که هرکدام ویژگی خاص خود را دارند:

  • کسب‌وکار: برنامه راهبردی کسب‌وکار محور روی جنبه‌های رقابتی بنگاه اقتصادی تمرکز کرده و منجر به ایجاد فرصت‌های بهتر می‌شود. چنین برنامه هایی با تمرکز بر محیط بیرونی ماموریت سازمان را تعریف می‌کنند. اهداف هم بر همین اساس تعیین شده و برای رسیدن به آن‌ها منابع انسانی، مالی و فناوری تخصیص داده می‌شوند.
  • سازمان: برنامه استراتژیک سازمان محور روی نحوه کارکرد کمپانی تمرکز دارد. چنین برنامه‌ای روی ساختار کسب‌وکار، سیاست‌ها، فرآیندها و مدیریت ارشد تمرکز کرده و از این طریق به اهداف دست پیدا می‌کند.
  • عملکرد: برنامه راهبردی عملکرد محور تقریباً مابین برنامه‌های سازمان محور و کسب‌وکار محور قرار گرفته و روی سیاست‌ها و فرآیندها تمرکز دارد. البته در حالت عملکرد محور، تمرکز بیشتری روی جزئیات وجود دارد. همچنین در کنار تدوین سیاست‌ها و فرآیندهای واحدهایی مانند واحد بازاریابی و واحد منابع انسانی، تخصیص بودجه و منابع را هم در بر می‌گیرد.

در مجموع برنامه‌های استراتژیک معمولاً هر سه حوزه را شامل می‌شوند. اما بسته به نیازهای سازمان، تمایل به یکی از این موارد بیشتر از بقیه خواهد بود.

برنامه ریزی استراتژیک موثر سازمان‌ها را وادار می‌کند نسبت به آینده و فرصت‌ها و چالش‌های آن آمادگی داشته و قادر به پیش‌بینی ریسک‌ها باشند. برنامه‌ استراتژیک همچنین یادآور می‌شود که برای بهره‌مندی از فرصت‌ها یا غلبه بر مشکلات، سازمان به منابع نیاز دارد و باید برای کسب و حفظ آن‌ها برنامه‌ریزی کرده باشد. برنامه راهبردی به افراد سازمان حس هدفمندی داده و آن‌ها را برای تحقق ماموریت همراه می‌کند. قاعده‌مندی و مسئولیت‌پذیری را نهادینه کرده و بهره‌وری را افزایش می‌دهد. در ضمن با تقویت دید بلندمدت و پیش‌بینی چالش‌ها، هزینه درگیری با بحران‌های حاصل از عدم توجه به آینده را به شدت کاهش می‌دهد.

دکتر عباس خداپرست

حکمرانی الگوریتمی

حکمرانی الگوریتم شامل قوانین و شیوه‌های ساخت و استفاده از الگوریتم‌های فناوری‌های به کار رفته در هوش مصنوعی می‌شود که برای هدفی خاص طراحی شده‌اند. حکمرانی صرفاً یک منشور یا مجموعه‌ای از اصول اخلاقی نیست، بلکه مبتنی‌بر تمام اقداماتی است که باید انجام شود، تا اطمینان حاصل گردد که الگوریتم مدنظر به درستی کار می‌کند و از هرگونه ارتکاب اشتباه مانند تبعیض تکنولوژیک یا عدم انطباق با قوانین، مصون است. اجرای قانون و ارزیابی انطباق دائمی الگوریتم ‌ها نیازمند یک سیستم قضایی است.

به عقیده کارشناسان، حکمرانی الگوریتمی باید میان‌رشته‌ای و دربرگیرنده علوم مختلفی مانند جامعه‌شناسی، سیاست و مردم‌شناسی باشد. همچنین باید ذی‌نفعان مختلف یک پروژه، از جمله کاربران نهایی را به یکدیگر مرتبط کند و سطح درک آن‌ها از فناوری و علم الگوریتم و همچنین حقوق، تعهدات و وظایف آن‌ها در رابطه با الگوریتم مدنظر را در بربگیرد. حکمرانی الگوریتمی باید دو رویکرد هم‌زمان را فعال کند:

  • رویکرد تاریخی از بالا به پایین، که کمیته راهبری یا مدیران پروژه را قادر می‌سازد، بهترین شیوه‌ها و کاربرد آن‌ها را اعمال و اجرا کنند؛
  • رویکرد پایین به بالا که کارکنان شرکت یا کاربر نهایی را قادر می‌سازد، به صورت مستقیم (از طریق مشارکت عملی و ملموس در پروژه) یا غیرمستقیم (مثلاً با جمع‌آوری بازخورد کاربر) در اجرای روان پروژه، از راه‌اندازی و توسعه تا استقرار، مشارکت داشته باشند.

در نهایت، حکمرانی الگوریتم های هوش مصنوعی باید به گونه‌ای اجرا و ارزیابی شود که بتواند، برای همه ذی‌نفعان طراحی، تهیه یا استفاده از الگوریتم قابل درک باشد. لازم به ذکر است، حتی خود کد منبعی که الگوریتم در آن برنامه‌ریزی شده است نیز باید ذیل حکمرانی الگوریتمی قرار بگیرد. به طور کلی باید کد منبع، تمام مجموعه داده‌های استفاده شده و معیارهای مورد استفاده برای آموزش الگوریتم های هوش مصنوعی شفاف شوند.

در حال حاضر، جدای از منشورهای اخلاقی توسعه هوش مصنوعی قابل اتکا، تعداد کمی از ذی‌نفعان، مدل حکمرانی الگوریتمی خود را تنظیم کرده‌اند. برخی تلاش‌ها در گذشته ناموفق بوده‌اند به عنوان مثال، کمیته اخلاق هوش مصنوعی گوگل در سال ۲۰۱۹ متوقف شد و نخستین منشور هوش مصنوعی مایکروسافت در سال ۲۰۱۷ پذیرفته نشد. علاوه بر این، در مقطع کنونی، تعداد بسیار محدودی از مطالعات آکادمیک به ارائه مدل‌های حکمرانی الگوریتمی اختصاص دارند و بیشتر آن‌ها درباره داده‌ها یا به طور کلی در خصوص اهمیت اخلاق در هوش مصنوعی هستند.

به نظر می‌رسد که اقدامات بالادستی حقوقی در زمینه حکمرانی الگوریتمی برای ذی‌نفعان ضروری است. به عبارت دیگر، پیشرو بودن در قانون‌گذاری، مزایای زیادی دارد که پیش‌بینی پیامدهای اخلاقی فناوری های جدید ، جلوگیری از دعاوی پرهزینه ، اجتناب از لطمه به شهرت و خوشنامی ، افزایش اعتماد ذی‌نفعان ، تمایز از رقبا با افزایش جذابیت و ایفای نقش فعال در تعامل با نهادهای قانون‌گذار اروپایی ، از جمله آن‌هاست.

مدل‌های بسیاری وجود دارند که می‌توانند، با صنعت ، نحوه فعالیت شرکت‌ها و یک نوع پروژه الگوریتمی خاص سازگار شوند. متخصصان بر این باور هستند که به جای اتخاذ یک مدل باید ساختاری کلی برای تشکیل پایه‌های حکمرانی اتخاذ شود. این ساختار باید شامل چندین مرحله از یک پروژه برای طراحی یا تهیه یک الگوریتم، از مرحله ایده‌پردازی تا مرحله به‎‌کارگیری باشد. همچنین مراحل تجاری و مشخصات فنی، قدرت محاسباتی و مصرف انرژی در آموزش الگوریتم و اجرای آن را دربرگیرد. همه مراحل جمع‌آوری داده‌ها، برنامه‌نویسی رایانه‌ای و آموزش الگوریتمی، اعتبارسنجی و استقرار الگوریتم و آزمایش‌های پس از استفاده، ارزیابی و ارتقای سطح درک فنی نیز باید توسط ذی‌نفعان لحاظ گردد. در ارزیابی خطرات هوش مصنوعی و مخاطرات علمی، فنی، اخلاقی و اعتباری مرتبط با الگوریتم‌ها ، باید میزان مخاطرات متناسب با پیشرفت فرآیند حکمرانی محاسبه شود. منشورها و اصول خوب باید ذیل ساختاری که حکمرانی الگوریتمی بر آن‌ها استوار است، تهیه شوند تا هرگونه ابهام و نکته درباره پروژه را پوشش دهند. در چنین شرایطی، وجود یک کمیته اخلاق داخلی یا خارجی می‌تواند، به افزایش اطمینان نسبت به اجرای صحیح فرآیند حکمرانی الگوریتمی کمک کند. محاسبات قابل تبیین، روش‌های آماری مورد استفاده برای کنترل یا استخراج منطق عملیاتی الگوریتم، باید به صورت سیستماتیک پیش (روی مجموعه‌های داده)، در حین و پس از آموزش مدل‌ها اعمال شوند. این محاسبات خطر بروز خطاها، باگ‌ها یا سوگیری‌های الگوریتمی را در مبدأ تبعیض‌های فناورانه به‌طور چشمگیری کاهش می‌دهند.

دکتر عباس خداپرست

حکمرانی

حکمرانی از دو بخش "حکم" و "راندن" تشکیل شده است. در واقع "حکم" به معنای فرمان، قاعده، مقررات، نظام، تنظیم، قانون و امثال آن است و "راندن" به معنای اجرا، اعمال قدرت، پیش بردن، راهبری، اداره، هدایت و امثال آن می باشد. مفهوم حکمرانی جهانی روز به روز رایجتر و بر پیچیدگی معنای آن افزوده شده است. حکمرانی خوب نیز به مثابه مقوله ای که از دیرباز در بحث از کارآمدی حکومت ها مطرح بوده است، در سال های اخیر بار دیگر مورد توجه و تدقیق قرار گرفته و به یک معنا در مشروعیت بخشی دولت ها نقش اساسی ایفا کرده است. اگر جامعه ای دارای نهادهای سیاسی، حقوقی و اداری باشد که امکان وضع و اجرای سیاست هایی را فراهم می آورد، حکمرانی خوب یک مساله مهم است. این نشان می دهد که در بسیاری از موارد، حکمرانی خوب تنها به ویژگی های خاصی از نهادهای دولتی اشاره نمی کند، بلکه به تعامل دولت ها با بخش های مختلف بخش خصوصی نیز اشاره دارد و می تواند توسط دولت به تنهایی تولید شود، اما در بسیاری از موارد نیاز به همکاری با سازمان های تجاری یا داوطلبانه وجود دارد. مفاهیم حاکمیت قانون، دموکراسی و حکمرانی خوب سنگ بنای دولت مدرن هستند. این سنگ بناها ساختار دولت و نهادهای آن، موقعیت نهادهای دولتی و شهروندان و هنجارهای روابط بین دولت و شهروندان را تشکیل می دهند. اینها تا حدی مفاهیم همپوشانی هستند، اما عناصر متمایز را می توان شناسایی کرد. حاکمیت قانون با ایده مبانی حقوقی اقدامات دولت و لزوم حمایت از حقوق اساسی شهروندان آغاز می شود. دموکراسی به حاکمیت قانون عمق می بخشد و به ویژه به شفافیت و مشارکت شهروندان اهمیت می دهد. حکمرانی خوب نه تنها در مورد توسعه بیشتر حکومت قانون و دموکراسی است، بلکه شامل آن نیز می شود.

حکمرانی شرکتی

حکمرانی شرکتی سیستم قوانین، روشها و فرایندهایی است که توسط آن یک شرکت هدایت و کنترل می شود. حکمرانی شرکتی اساساً شامل متعادل سازی منافع بسیاری از سهامداران یک شرکت، مانند سهامداران، مدیران ارشد مدیریت، مشتریان، تأمین کنندگان، سرمایه گذاران، دولت و جامعه است.

از آنجا که حکمرانی شرکتی چارچوبی برای دستیابی به اهداف شرکت نیز فراهم می کند، عملاً همه حوزه های مدیریتی را شامل می شود، از برنامه های عملیاتی و کنترل های داخلی گرفته تا اندازه گیری عملکرد و افشای شرکت ها، همه و همه در این عنوان قابل بررسی می باشند.

درک حکمرانی شرکتی

حکمرانی به طور خاص به مجموعه قوانین، کنترل ها، سیاست ها و مصوباتی که برای تعیین رفتار شرکت ها اعمال می شود، اشاره دارد. مشاوران و سهامداران بعنوان واسطه ذینفعان مهمی هستند که به طور غیر مستقیم بر حکمرانی تأثیر می گذارند، اما اینها نمونه هایی از خود حکمرانی نیستند. هیئت مدیره در امر حکمرانی موضوعی محوری است و برای ارزیابی ارزش ویژه می تواند تبعات عمده ای داشته باشد.

حکمرانی شرکتی یک شرکت، برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا این امر جهت و یکپارچگی مشارکتی شرکت را نشان می دهد. حکمرانی شرکتی خوب به شرکت ها کمک می کند تا به سرمایه گذاران و جامعه اعتماد کنند. در نتیجه، حکمرانی شرکتی با ایجاد یک فرصت سرمایه گذاری بلند مدت برای فعالان بازار به ارتقا به همراه دوام مالی کمک می کند.

برقراری ارتباط با حکمرانی شرکتی یک مولفه اصلی روابط جامعه و سرمایه گذاران است. به عنوان مثال، در سایت روابط سرمایه گذاران شرکت اپل، رهبری شرکت، تیم اجرایی، هیئت مدیره، و حکمرانی شرکتی خود را تشریح می کند، از جمله اساسنامه های کمیته اجرایی و اسناد حکمرانی خود، مانند آئین نامه ها، دستورالعمل های مالکیت سهام و اساسنامه قابل مشاهده است.

بیشتر شرکت ها تلاش می کنند سطح بالایی از حکمرانی شرکتی را داشته باشند. برای بسیاری از سهامداران، صرفاً سودآوری یک شرکت کافی نیست. همچنین شرکت باید "شهروندی شرکتی" خوبی را از طریق آگاهی از محیط زیست، رفتارهای اخلاقی و اقدامات صحیح حکمرانی شرکتی نشان دهد. حکمرانی شرکتی خوب، مجموعه ای از قوانین و کنترل های شفاف را ایجاد می کند که در آن سهامداران، مدیران و کارمندان را هماهنگ می شوند.

حکمرانی شرکتی و هیئت مدیره

هیئت مدیره ذینفع اصلی است که بر حکمرانی شرکتی تأثیر می گذارد. مدیران توسط سهامداران انتخاب می شوند یا توسط سایر اعضای هیئت مدیره منصوب می شوند و بدین شکل آنها نماینده سهامداران شرکت هستند.

هیئت مدیره وظیفه دارد تصمیمات مهمی مانند انتصابات مدیر شرکت، جبران خسارت اجرایی و سیاست سود سهام را اتخاذ کند. در برخی موارد، تعهدات هیئت مدیره فراتر از بهینه سازی مالی است، همانطور که در مصوبه های سهامداران خواسته می شود برخی از نگرانی های اجتماعی یا زیست محیطی اولویت بندی شود.

یک هیئت مدیره باید متشکل از یک گروه متنوع از افراد باشد، کسانی که مهارت و دانش در مورد تجارت دارند و همچنین افرادی که می توانند دیدگاه تازه ای را از خارج از شرکت و صنعت ایجاد کنند.

هیئت ها اغلب از اعضای داخلی و مستقل تشکیل می شوند. افراد داخلی سهامداران عمده، بنیانگذاران و مدیران اجرایی هستند. مدیران مستقل در روابط داخلی خود بصورت مشترک عمل نمی کنند، اما آنها به دلیل تجربه مدیریت یا هدایت سایر شرکت های بزرگ انتخاب می شوند. افراد مستقل برای حکمرانی مفید تلقی می شوند زیرا تمرکز قدرت را کاهش می دهند و به همسویی علاقه سهامداران با افراد داخلی کمک می کنند.

هیئت مدیره باید اطمینان حاصل کند که سیاست های "حکمرانی شرکتی" شرکت شامل استراتژی شرکت، مدیریت ریسک، پاسخگویی، شفافیت و اصول اخلاقی کسب و کار باشد.

نمونه هایی از حکمرانی شرکتی

فولکس واگن AG

حکمرانی شرکتی نامناسب می تواند قابلیت اطمینان، یکپارچگی یا تعهد شرکت در برابر سهامداران را زیر سوال ببرد. همه اینها می تواند بر سلامت مالی شرکت تأثیرگذار باشد. تحمل یا حمایت از فعالیت های غیرقانونی می تواند رسوایی هایی مانند آنچه فولکس واگن AG را از سپتامبر 2015 لرزاند ایجاد کند.

توسعه جزئیات "دیزلگیت" (همانطور که در ماجرا مشخص شد) نشان داد که سالهاست که این خودروساز عمداً و به طور سیستماتیک تجهیزات انتشار آلودگی موتور را در اتومبیل های خود جعل کرده است تا نتایج آزمایش آلودگی در آمریکا و اروپا را دستکاری کند. فولکس واگن شاهد افت سهام خود در تقریباً نیمی از ارزش خود در روزهای پس از شروع رسوایی بود و همچنین فروش جهانی آن در اولین ماه با کاهش 4.5 درصدی روبرو شد.

ساختار هیئت مدیره VW دلیلی برای چگونگی تقلب در تولید گازهای گلخانه ای بود و به همین دلیل زودتر از آن کشف نشده بود. برخلاف سیستم هیئت مدیره یک لایه که در اکثر شرکت ها معمول است، VW دارای یک سیستم هیئت مدیره دو لایه است که متشکل از یک هیئت مدیره و یک هیئت نظارت است. هیئت نظارت برای نظارت بر مدیریت و تصویب تصمیمات شرکتها عمل می کرد، اما فاقد استقلال و اقتدار برای انجام این نقشها بود.

هیئت نظارت بخش بزرگی از سهامداران را تشکیل می داد. نود درصد حق رأی سهامداران توسط اعضای هیئت نظارت کنترل می شد. هیچ سرپرست واقعی مستقلی وجود نداشت. سهامداران هیئت نظارت را کنترل می کردند که با این امر، هدف هیئت نظارت را که نظارت بر مدیریت و کارکنان و نحوه فعالیت آنها در شرکت بود، لغو می کرد، که البته شامل تقلب در انتشارات آلودگی نیز شد.

Enron و WorldCom

نگرانی مردم و دولت در مورد حکمرانی شرکتی رو به کاهش است. با این حال، غالباً، افشاگری های بسیار تبلیغاتی درباره سواستفاده های شرکتی، علاقه به این موضوع را احیا می کند. بعنوان مثال، پس از ورشکستگی شرکتهای معتبر مانند Enron و WorldCom، در اوایل قرن بیست و یکم، حکمرانی شرکتی به یک موضوع فوری در ایالات متحده تبدیل شد.

مشكل Enron این بود كه هیئت مدیره آن با اجازه دادن به مدیر ارشد مالی (CFO)، اندرو فستو، برای ایجاد مشاركتهای خصوصی و مستقل برای تجارت با Enron، از بسیاری از قوانین مربوط به تضاد منافع چشم پوشی كرد. آنچه واقعاً اتفاق افتاد این بود که از این مشارکت های خصوصی برای پنهان کردن بدهی های انرون استفاده می شد که باعث کاهش چشمگیر سود شرکت می شدند.

آنچه در Enron رخ داد، به وضوح فقدان حکمرانی شرکتی بود که باید مانع ایجاد نهادهایی می شد که ضررها را پنهان می کردند. این شرکت همچنین "اتمسفر شرکتی" داشت که افراد غیر صادق که اقدام غیرقانونی در بازارها داشتند، در راس خود قرار می داد.

رسوایی Enron و WorldCom منجر به تصویب قانون Sarbanes-Oxley در سال 2002 شد که با توجه به مجازات های کیفری سختگیرانه برای نقض آنها و سایر قوانین اوراق بهادار، مقررات سختگیرانه تری را برای شرکت ها به همراه داشت. هدف این بود که اعتماد عمومی را به شرکت های عمومی و نحوه عملکرد آنها بازگرداند.

PepsiCo

شنیدن مثالهای حکمرانی شرکتی نامناسب معمول است، دلیل اصلی آن منفجر شدن برخی شرکتها و انتشار آنها در اخبار است. به ندرت می توان نام شرکت هایی با حکمرانی شرکتی خوب را شنید زیرا این حکمرانی شرکتی خوب است که آنها را از اخبار دور نگه می دارد زیرا هیچ رسوایی اتفاق نیفتاده است.

یک شرکت که به طور مداوم حکمرانی شرکتی خوبی را دنبال می کند و به دنبال به روزرسانی آن است، PepsiCo است. PepsiCo در پیش نویس بیانیه پروکسی 2020 خود از سرمایه گذاران برای تمرکز در شش زمینه استفاده کرد:

  • ترکیب هیئت مدیره، تنوع، و تازه سازی، و ساختار رهبری
  • استراتژی بلند مدت، هدف شرکت و مسائل پایداری
  • شیوه های حکمرانی خوب و فرهنگ اخلاقی شرکتی
  • مدیریت سرمایه انسانی
  • بحث و تحلیل جبران خسارت
  • مشارکت سهامداران و سهامداران

این شرکت در بیانیه پروکسی خود گرافیکی کنار هم قرار داده است که ساختار رهبری فعلی را به تصویر می کشد ، که یک صندلی و مدیرعامل ترکیبی را به همراه یک رئیس هیئت مدیره مستقل نشان می دهد و پیوندی بین خسارت دیدگاه "برنده شدن با هدف" شرکت و تغییر در برنامه غرامت اجرایی است.

ملاحظات خاص

به عنوان یک سرمایه گذار، شما می خواهید اطمینان حاصل کنید که شرکتی که به دنبال خرید سهام آن هستید، از حکمرانی شرکتی خوبی برخوردار است، به این امید که از ضرر در مواردی مانند Enron و WorldCom جلوگیری کنید. زمینه های خاصی وجود دارد که یک سرمایه گذار می تواند بر روی آنها تمرکز کند تا تعیین کند آیا یک شرکت حکمرانی شرکتی خوبی را دنبال می کند یا خیر.

این زمینه ها شامل شیوه های افشای اطلاعات، ساختار جبران خسارت اجرایی (آیا این فقط با عملکرد، یا سایر معیارها مرتبط است؟)، مدیریت ریسک (بررسی و تعادل تصمیم گیری در شرکت چیست؟)، سیاست ها و رویه های سازگاری تعارض منافع (چگونه یک شرکت به تصمیمات تجاری که ممکن است با بیانیه ماموریت آن مغایرت داشته باشد، پاسخ می دهد؟)، اعضای هیئت مدیره (آیا آنها سهمی در سود دارند؟)، تعهدات قراردادی و اجتماعی نزدیک می شود (چگونه به مناطقی مانند تغییر اقلیم نزدیک می شوند؟)، روابط با فروشندگان، شکایات دریافت شده از سهامداران و نحوه رسیدگی به آنها و ممیزی ها (ممیزی های داخلی و خارجی چند بار انجام می شود و نحوه رسیدگی به مسائل چگونه است؟).

انواع شیوه های بد حکمرانی عبارتند از:

  • شرکتهایی که با حسابرسان همکاری کافی ندارند یا حسابرسان را با مقیاس مناسب انتخاب نمی کنند، در نتیجه اسناد مالی جعلی یا غیر منطبق منتشر می شوند
  • بسته های جبران "خسارت اجرایی" بد که نمی توانند انگیزه بهینه ای برای کارمندان شرکت ایجاد کنند
  • هیئت مدیره هایی با ساختار ضعیف که کنار گذاشتن متصدیان ناکارآمد برای سهامداران را بسیار دشوار می کند

اینها همه زمینه هایی است که یک سرمایه گذار می تواند قبل از تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری در مورد آنها تحقیق کند.

عباس خداپرست

#حکمرانی #حکمرانی_شرکتی #قوانین #نظریه_حکمرانی #عباس_خداپرست #مدیریت_دولتی #هیئت_مدیره #شرکت #سازمان #abbas_khodaparast

شناخت عمومی مفهوم حکمرانی

یکی از دلایلی که در کشور ما حوزه حکمرانی را دچار خوانش ضعیف کرده است، عدم شناخت عمومی و عملکرد آن در سطح عموم جامعه می باشد. در میان مردم معمولا حکمرانی یک پدیده کاملا سیاسی است، در صورتیکه فرایند حکمرانی یک نوع مدیریت عمومی با ابزار سیاست، قانون و تنظیم گری می باشد که صرفا جنبه جغرافیای ملی ندارد و می تواند در شکل قوی آن در جغرافیای فرا میلی نیز تاثیر گذار باشد. واژه Governance در زبان فارسی معادلهای مانند؛ ولایت، حکمرانی، حکمروایی، زمامداری، تدبیر امور، فرمانروایی، راهبری، شهریاری، امارات، تعبییر می گردد. در واقع حکمرانی از واژه حکم مشتق شده است.

در نظریه حکمرانی همانطور که پیشتر به آن اشاره شد؛ "حکم" به معنای فرمان، قاعده، مقررات، نظام، تنظیم، قانون، و امثال آن است و "راندن" به معنای اجرا، اعمال قدرت، پیش بردن، راهبری، اداره، هدایت و امثال آن می‌باشد. در اینجا می توان به اندیشمندان حوزه حکمرانی اشاره نمود که تعابیر مختلفی در سطح بین المللی از این عنوان دارند. لازم به ذکر است که حکمرانی موضوعی است فرا رشته‌ای و میان رشته‌ای، از شاخه‌های مختلف علمی همچون حقوق، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی و ... بهره می‌برد. می توان حکمرانی را به شرح زیر توضیح داد:

حکمرانی: بر اساس نظریه حکمرانی بصورت قالب؛ فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزشها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور است. بر اساس این تعریف، تنظیم قوانین و فرآیند‌هایی که بر سبک سیاست‌گذاری و نحوه نقش‌آفرینی کنشگران و ذینفعان در فرآیند سیاست‌گذاری و اعمال قدرت تاثیر می‌گذارد بخشی از وظایف حکمرانی است. بعلاوه موفقیت حکمرانی معمولاً با مشخصه‌هایی مانند؛ دستیابی به ارزشها، رضایتمندی، عدالت گستری، مهار فساد، مشارکت، مسئولیت پذیری، اثربخشی، یکپارچگی، مورد سنجیده قرار می گیرد.

چگونگی دستیابی حکمرانان در یک حکومت جهت حکمرانی، به چنین قدرتی برای اداره امور عمومی سازمان یا کشور به رویه قابل قبول و یا رویه قابل پیاده شدن حکمرانی در میان ذینفعان اصلی و یا کلیه ذینغعان بر می‌گردد. تمامی موارد و تعاریف نشان می دهند که جامعه بصورت عام و متخصصان مدیریت عمومی و خطمشی گذاری بصورت خاص باید با نظریات حکمرانی مانند حکمرانی اقتصادی، حکمرانی بانکی و ... آشنا شوند.

منابع:

  1. نظریه حکمرانی از منظر اندیشمندان
  2. حکمرانی بانکی و نقش روانشناسی در مدیریت تحول به سوی بانکداری مدرن
  3. حکمرانی اقتصادی؛ تجارب جهانی در مدیریت مالیه عمومی

عباس خداپرست

حکمرانی #نظریه_حکمرانی #شناخت_عمومی #جغرافیای_ملی #جغرافیای_فراملی #مدیریت_عمومی #سیاست #تنظیم_گری #ذینفعان #مردم #عباس_خداپرست #دولت #حکومت #حاکمیت #حکمرانی اقتصادی #حکمرانی_بانکی #abbas_khodaparast

نظریه حکمرانی از منظر اندیشمندان

هدف اصلی این کتاب آشنایی با نظریه حکمرانی از دریچه ذهنی اندیشمندان برجسته این حوزه است. این اندیشمندان بر اساس اعتبار، شهرت، برخوردار از آثار متعدد در زمینه خط‌مشی‌گذاری و حکمرانی و مدرسین معتبر دانشگاه‌های مهم دنیا انتخاب شده‌اند.

نظریه حکمرانی از منظر اندیشمندان: عباس خداپرست

در کتاب نظریه حکمرانی از منظر اندیشمندان تلاش کردیم دانشجویان و علاقه مندان به حوزه حکمرانی را با مختصات و جریان نظرات اندیشمندان اصلی این حوزه همراه نماییم.

عباس خداپرست

#عباس_خداپرست #نظریه_حکمرانی_از_منظر_اندیشمندان #حکمرانی #نظریه #نظریه_حکمرانی #خطمشی_گزاری #abbas_khodaparast

نقدینگی و تورم

کارکرد نقدینگی در حکمرانی و اقتصاد بسیار مهم است و باید توجه داشت بانک ها به عنوان ابزارهای پولی وظیفه بسیار مهم مدیریت آن را برعهده دارند (حکمرانی بانکی).
میزان نقدینگی در مقابل مقدار معینی از کالا‌ها و خدمات می‌باشد و نقدینگی باید با گردشی که دست افراد جامعه دارد تکافوی جریان کالا‌ها و خدمات را بنماید. بدین ترتیب قیمت کالا‌ها با میزان نقدینگی و سرعت گردش آن بستگی پیدا می‌کند.
رشد بی رویه نقدینگی، باعث رشد سریع تقاضا برای کالا‌ها و خدمات شده و، چون در کوتاه مدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد می‌شود. کنترل حجم نقدینگی هدف نهایی کشور‌ها برای رسیدن به اهداف کلان حکمرانی اقتصادی مثل ایجاد رشد در تولیدات، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداخت‌های خارجی و ایجاد اشتغال است.

در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف نهایی اقتصاد است. بدین منظور حجم نقدینگی به گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که با حمایت از رشد تولیدات داخلی در حد ظرفیت‌های تولیدی از بروز تورم جلوگیری نماید. مقامات پولی کشور‌ها با استفاده از سیاست‌های پولی رشد نقدینگی را تحت کنترل قرار می‌دهند.

عباس خداپرست

#نقدینگی #تورم #بانک #حکمرانی_بانکی #اقتصاد #اشتغال #عباس_خداپرست #abbas_khodaparast