عدالت در حکمرانی
در باب تعریف عدالت در حکمرانی سوالی برای من مطرح شد که اینگونه به آن پاسخ دادم:
من موضوع عدالت را یک پارامتر حیاتی در هر تحلیلی می دانم و آن را چتر معرف شناسی هر موضوعی می دانم. لازم می دانم در این باب ابتدا به موضوع تعریف عدالت توجه نماییم.
راغب اصفهانى در مفردات مى گوید: عدل و عدالت به معناى مساوات است, تقسیم کردن به طور مساوى عدل است و در روایت آمده است: آسمان وزمین بر عدالت بنا شده اند, بدین معنا که اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگرى زیادتر یا کمتر شود جهان نظم خود را از دست مى دهد. شیخ طوسى در معناى آن چنین مى گوید: عدالت در لغت این است که انسان احوال متساوى و متعادلى داشته باشد. علامه طباطبایى در باب عدالت چنین گفته است: عدالت این است هر نیرویى هر حقى دارد به حق خود برسد و در جایى که شایسته است قرار گیرد.
اما از نظر من بخصوص در حوزه حکمرانی و زیر مجموعه خطمشی گذاری زیباترین و خوش ساخت ترین تعریف از عدالت در کلام امیر المومنین حضرت علی (ع) در مقایسه عدل و سخاوت تجلی پیدا می کند، آنجا که از آن حضرت پرسیدند: عدالت بهتر است یا سخاوت؟ ایشان در پاسخ فرمودند: عدالت هر چیزى را در جاى خود قرار مى دهد و سخاوت آن را از جهتى که دارد بیرون می آورد. عدالت رهبرى همگانى است و سخاوت عارضه اى است محدود، پس عدالت شریف ترین و بهترین این دو صفت است.
می توانیم جابجایی این دو مفهوم را در جای جای تحلیل های عامه مردم، در رفت و آمدهای سیاسی جهت تصمیم گیری و تصمیم سازی های ملی و حتی پروپاگانداهای سیاسی ببینیم. جهت درک بهتر موضوع چند مثال ساده اشاره می کنم:
الف: پلیسی یک موتور سوار پیک را جهت عبور از چراغ قرمز جریمه نمی کند و یک پورشه سوار را بدلیل ایستادن روی خط تقاطع جریمه می کند. این موضوع در دید عامه نوعی اعتراض به سرمایه داری و رانت عمومی است که باعث تجمع ثروت در عده ای خاص شده است. اما در معنای صحیح آن خروج از عدالت اجتماعی بوده و خود امر صلبی نا متقارن است.
ب: کارمندی جهت کمک به یک نیازمند غذای ناهاری به مستمند نزدیک دفتر اداره در ساعت اداری می رساند و این امر موجب تاخیر در پاسخ به ارباب رجوع به مدت پانزده دقیقه می شود. البته ارباب رجوع نیز این کمک را ستایش می کند و از این امر ناراحت نیست. در یک دور اجتماعی ارباب رجوع ذکر شده خود باید پاسخ فرد دیگری را بدهد و این امر یک رابطه چند جانبه را به تاخیر می اندازد. پس هرچند عمل اجتماعی فوق مطلوب و بلکه لازم است اما نوعی خروج از عدالت (عدالت فردی) می باشد.
ج: از فرزند شهیدی که در یک منطقه دور دست زندگی می کرد، شنیدم که می گفت: سهمیه بندی کنکور عین بی عدالتی است، ما که فرزند شهید هستیم باید مانند یک مرکز نشین، صاحب آموزش مناسب شویم و نه سهمیه کنکور، شایستگی در آموزش مطلوب است و نه سهمیه پراکنی. زیرا اگر من سواد کافی نداشته باشم حق ندارم جای یک فرد با سواد را بگیرم. این سخاوت قانونی به نوعی خروج از عدالت آموزشی است.
حال بر میگردم به اصل موضوع که خواستگاه عدالت است. ابتدا باید در هر امری عدالت را در محدوده و قلمرو آن حرکت تعریف نمود و سپس اقدام به فعالیت کرد. در سه مثال بالا سه نوع عدالت؛ فردی، اجتماعی و قانونی در حوزه آموزش، مورد چالش قرار گرفت که مخاطب آن از طیف مجری تا قانون گذار و مردم عادی را شامل می شد. ابتدا باید توجه کنیم که عدالت به معنای حس خوب و لذت بردن از یک موضوع نیست بلکه به معنای صحیح آن؛ قرار گرفتن حق در جایگاه حق است چه به سود مجری باشد و چه به ضرر آن، زیرا حق امری نسبی نیست که با اکثریت تعریف شود. با توجه به کلمه حق و ارتباط مستقیم آن با عدالت، لازم است حق هر ذی حقی در هر موضوع خطمشی و یا تصمیم سازی در ابتدا تعریف شود تا تبیین عدالت در آن سرفصل ممکن گردد.
در اینجا لازم می دانم به موضوع حکمرانی اشاره کنم، آیا حکمرانی به واسطه غلبه اکثریت امری عادلانه است؟ پاسخ به این سوال نیز در فعل امیر المومنین حضرت علی (ع) در زمان پذیرش حکومت (امری جدا از موضوع امامت، که امری الهی است) ظاهر و روشن است، آنجا که سیل عظیم مردم را دلیل پذیرش حکومت می دانند.