تفاوت حکمرانی و مدیریت
در علوم سیاسی، اجتماعی و مدیریتی، دو واژه «مدیریت» و «حکمرانی» بسیار بهکار میروند. هرچند در نگاه نخست ممکن است این دو مفهوم مشابه بهنظر برسند، اما تفاوتهای بنیادینی میان آنها وجود دارد. فهم این تمایز نهتنها برای پژوهشگران بلکه برای سیاستگذاران، مدیران و حتی شهروندان اهمیت دارد. چراکه کیفیت حکمرانی و مدیریت، مستقیماً بر زندگی روزمره مردم اثر میگذارد.
تعریف مدیریت
مدیریت به معنای برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل منابع برای دستیابی به اهداف مشخص است. مدیر در هر سطحی، وظیفه دارد منابع موجود (انسانی، مالی و مادی) را به شکلی کارآمد به کار گیرد. به بیان دیگر، مدیریت بیشتر بر چگونگی انجام کارها تمرکز دارد. مثلاً یک مدیر کارخانه به دنبال آن است که تولید افزایش یابد، هزینهها کاهش پیدا کند و کارکنان وظایف خود را بهدرستی انجام دهند.
تعریف حکمرانی
در مقابل، حکمرانی مفهومی گستردهتر است. حکمرانی به مجموعهای از فرآیندها و نهادهایی اشاره دارد که از طریق آنها جامعه اداره میشود. در حکمرانی، نه فقط دولت بلکه بخش خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، رسانهها و حتی خود شهروندان نقش دارند. حکمرانی عمومی به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه کسی، چگونه و با چه اصولی بر جامعه اثر میگذارد. بنابراین، حکمرانی تنها به اداره سازمانها محدود نمیشود بلکه به کیفیت تعاملات و تصمیمگیریهای جمعی اشاره دارد.
تفاوتهای کلیدی میان مدیریت و حکمرانی
۱. سطح و گستره عمل: مدیریت بیشتر در سطح سازمانها و نهادها مطرح است، در حالی که حکمرانی در سطح کلان جامعه و نظام سیاسی معنا پیدا میکند. یک مدیر به فکر کارایی سازمان خود است، اما حاکمیت به دنبال عدالت، ثبات و مشروعیت در کل جامعه است.
۲. هدفگذاری: در مدیریت، اهداف معمولاً از پیش تعیینشده و مشخص هستند (مانند سودآوری یا ارائه خدمات بهتر). در حکمرانی، اهداف نتیجهی تعامل و توافق میان بازیگران مختلف است (مانند توسعه پایدار یا توزیع عادلانه منابع).
3. ابزارها و شیوهها: مدیریت بر ابزارهای درونسازمانی (برنامهریزی، کنترل، انگیزش) تکیه دارد. حکمرانی از ابزارهای گستردهتری همچون قوانین، نهادهای مدنی، رسانهها و سازوکارهای مشارکتی استفاده میکند.
۴. مبنای مشروعیت: مشروعیت مدیریت اغلب از قرارداد کاری و سلسلهمراتب سازمانی ناشی میشود. اما مشروعیت حکمرانی بر پایه رضایت عمومی، اعتماد اجتماعی و مقبولیت سیاسی استوار است.
۵. نقش مردم: در مدیریت، کارکنان تابع تصمیمات مدیر هستند. در حکمرانی، شهروندان نه فقط تابع، بلکه شریک و ناظر بر فرآیند تصمیمگیری به حساب میآیند.
مثالهای کاربردی
فرض کنید یک دانشگاه با چالش کاهش کیفیت آموزش روبهرو است. مدیریت دانشگاه تلاش میکند با اصلاح برنامه درسی یا افزایش بودجه، این مشکل را رفع کند. اما حکمرانی آموزشی به موضوعات کلانتر مانند سیاستهای پذیرش دانشجو، عدالت آموزشی یا نقش بخش خصوصی در آموزش عالی میپردازد. یا در حوزه محیطزیست، مدیریت یک کارخانه بر کاهش هزینهها و رعایت حداقل استانداردها تمرکز دارد، در حالی که حکمرانی زیستمحیطی بر ایجاد سیاستهای ملی، قوانین بازدارنده و مشارکت شهروندان برای حفاظت از منابع طبیعی تاکید میکند.
اهمیت شناخت تفاوتها
شناخت تفاوت میان حکمرانی و مدیریت به ما کمک میکند از خطای تقلیل مسائل کلان به مشکلات سازمانی پرهیز کنیم. گاهی برخی کشورها دچار این خطا میشوند که بحرانهای اجتماعی و سیاسی را صرفاً با منطق مدیریتی حل کنند، در حالی که این مسائل نیازمند نگاه حکمرانیاند. برای مثال، بحران اعتماد عمومی به دولت را نمیتوان تنها با تغییر مدیران برطرف کرد؛ بلکه باید در سطح حکمرانی شفافیت، پاسخگویی و مشارکت واقعی مردم ایجاد شود.
نتیجهگیری
مدیریت و حکمرانی دو مفهوم مکملاند، اما یکی جای دیگری را نمیگیرد. مدیریت بدون حکمرانی کارآمد، ممکن است به ناکارآمدی و فساد منجر شود، و حکمرانی بدون مدیریت درست نیز به بینظمی و بیثباتی ختم خواهد شد. بنابراین، برای ساختن جامعهای پایدار، لازم است مدیران حرفهای و نظام حکمرانی پاسخگو و مشارکتی در کنار یکدیگر عمل کنند.
دکتر عباس خداپرست
#مدیریت #حکمرانی #تفاوت_ها #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #قدرت #اجرایی