مدیریت دولتی در ساختار حاکمیت ملی
حاکمیت در نظریه حقوقی و سیاسی کلاسیک به معنای عالی ترین اقتدار در دولت است که ممکن است در یک فرد (پادشاه مطلقه) و یا در مجمعی از افراد (مثلاً پارلمان) تجلی یابد. حاکمیت از عنصر تأسیسی دولت و متمایز کننده دولت از سایر انجمن ها است. مدیریت دولتی به مطالعه نحوه بهکارگیری و اجرای علوم اداری (مدیریت اداری) در سازمانها شامل: امور مالی، امور حسابداری و حسابرسی، امور اداری و کارگزینی، امور منابع انسانی، امور پشتیبانی و رفاه، امور برنامهریزی و خدمات، امور تغییر و تحول اداری، امور بیمهای و تأمین اجتماعی، امور تشکیلات و روشها، امور مالیاتی و بودجه و دیگر امور مرتبط با مدیریت پرداخته و کارمندان را برای اینگونه مشاغل آماده میسازد. از طرفی به دلیل وسیع بودن و گستردگی رشته مدیریت دولتی، این رشته به امور تصمیمگیری و خط مشیگذاری عمومی و همچنین به امور توسعه و حکمرانی هم میپردازد. به عبارت دیگر علم اداره عبارتست از نظام اجتماعی خاصی که بر اساس آن عدهای از افراد بشر به منظور نیل به یک سلسله هدفهای نسبتاً مشخص با یکدیگر همکاری میکنند، بدین معنی که تصمیماتی را اتخاذ میکنند و تصمیماتی را به مرحله اجرا و عمل درمیآورند.
هشت زمینه مهم مدیریت دولتی عبارتند از:
- بودجه و مالیه عمومی (مدیریت امور مالی)
- سیاست، سیاست و مدیریت (خط مشی گذاری عمومی)
- مدیریت بحران و حوادث اضطراری
- مدیریت پیشرفت و توسعه همکاریهای بینالمللی
- مدیریت دولتهای ایالتی و محلی (مدیریت سازمانهای محلی و شهرداریها)
- مدیریت سازمانهای غیرانتفاعی و غیردولتی
- تحلیل و ارزیابی خط مشی گذاری عمومی
- مدیریت سازمانهای دولتی و خصوصی (مدیریت امور اداری در بخش دولتی و خصوصی
امروزه مباحث مدیریت دولتی عمومی پیوند محکمی با مباحث حقوق عمومی در سراسر جهان برقرار نمودهاست. در یک تعریف تخصصی از حقوق عمومی که به جایگاه اجتماعی علم حقوق و مباحث حقوق عمومی توجه بیشتری دارد و اصول مدیریت دولتی در آن نیز لحاظ شدهاست، حقوق عمومی؛ دانش و فن تنظیم روابط کلان اجتماعی میان افراد جامعه و قدرت عمومی (دولت و حاکمیت) با استفاده از ابزارها و ضوابط حقوقی و با هدف تأمین نظم عمومی، عدالت و امنیت عمومی است.
با توجه به حکمرانی شبکه باید به نظریه آشوب پرداخت. نظریه آشوب از جمله رهیافتهای سیستمی و اقتضایی به مدیریت محسوب می گردد. این نظریه نیز همانند نظریه یادگیری سازمانی، بر تأثیر "بازخور حاصل از ارزیابی محیط" بر سیستمهای سازمانی تأکید می کند. بنیان این نظریه توسط ریاضیدانی چون ادوارد لورنز و جیمز یورک در دهه های 1960 و 1970 میلادی شکل گرفت. طرفداران نظریه آشوب بر این باورند که در میان الگوهای "رفتار ظاهراً تصادفی" پدیده های مختلف- از سیستمهای هواشناسی گرفته تا سازمانها و بازارهای بورس- نوعی نظم وجود دارد. در ورای این تفکر، فرضیه شگفت آوری مطرح می شود، مبنی بر اینکه "هر سیستم پیچیده، زندگی خاص خود را دارد و از کتاب قواعد خاص خود پیروی می کند. تلاش چالش برانگیز پژوهشگران سیستمی در این است که قواعدی را برای پیش بینی رفتار "سیستمهای پیچیده به ظاهر غیر قابل پیش بینی" (نامنظم) کشف کنند. به نظر مارگارت ویتلی، هنگامی یک سیستم را غیر قابل پیش بینی (نامنظم) می نامند که تعیین جایگاه بعدی آن غیر ممکن باشد و هیچ گونه امکان پیش بینی در مورد آن وجود نداشته باشد. چنین سیستمی، هرگز دو بار در یک مکان فرود نمی آید. اما طبق نظریه آشوب اگر ما چنین سیستمی را برای مدت کافی تحت نظر قرار دهیم، با بررسی حالات سیستم در لحظات گوناگون زمان، متوجه می شویم که سیستم مذکور همواره نظم ذاتی خودش را به نمایش می گذارد. حتی غیر قابل پیش بینی ترین (آشفته تری) سیستمها نیز همواره در محدوده مرزهای معینی حرکت می کنند و هرگز از آن خارج نمی شوند. معمولاً در درون بی نظمی و آشوب، الگویی از نظم وجود دارد که به طور شگفت انگیزی زیباست.
سبک مدیریتی به روشها و تکنیکهایی اشاره دارد که یک مدیر برای هدایت و رهبری تیم خود به کار میبرد. این سبکها میتوانند براساس نگرشها، ارزشها، شخصیت و تجربیات مدیر یا فرهنگ سازمانی و رفتار و شخصیت کارمندان سازمان شکل گرفته باشند و تأثیر چشمگیری بر عملکرد و رضایت شغلی کارکنان دارند. سبک مدیریتی یک مدیر نقش مهمی در شکل دادن به فرهنگ کاری، انگیزه و بهرهوری کارکنان دارد. بهمنظور ارتقای عملکرد کارکنان، برای مدیران ضروری است که متناسب با نیازها و ترجیحات اعضای تیم سبک را انتخاب کنند. با درک سبکهای مختلف مدیریت و تأثیر آنها بر عملکرد کارکنان، مدیران میتوانند یک محیط کاری مساعد ایجاد کنند که تعامل، همکاری و موفقیت را تقویت میکند. تفاوت اصلی بین سبکهای مدیریتی در سطح کنترل و جهت گیری مدیر نهفته است. سبک مدیریتی یک مدیر تابع عوامل مختلفی هستند؛ ازجمله شخصیت مدیر، شخصیت برند، رفتار کارکنان و صنعتی که شرکت در آن مشغول به کار است. یک مدیر با شخصیتی ثابت و سالم، شخصیت برندی ثابت و سالم دارد.
پیدا کردنِ بهترین سبک مدیریت برای یک محل کار شامل چند مرحله کلیدی است:
- نیازها و شخصیت تیم را ارزیابی کنید (در هنگام جذب و استخدام و پس از استخدام)؛
- محیط داخلی و خارجی کار را بشناسید؛
- درباره مهارتهای مدیریتی خود و نحوه مطابقت آنها با تیم و اهداف سازمانی فکر کنید؛
- شخصیت برند خود و ساختار سازمانی خود را شناسایی کنید.
- سبک انتخابی را اجرا و بازخورد آن را ارزیابی کنید؛
- سبک نهایی اصلی مدیریت خود را شناسایی و اجرا کنید.
در مجموع می توان گفت که مدیریت دولتی در واقع هنر استفاده از مدل های مدیریتی جهت رسیدن به اهداف کلان حاکمیت می باشد که بر اساس پیشنهاد دانشگاه فینیکس ایالات متحده آمریکا دانشجویان رشته مدیریت دولتی برای ارتقای مهارتهای مدیریتی، باید بهطور مؤثر در یک سازمان عمومی کار کرده و مهارتهای حل مسئله خود را همراه با ارتباطات، خلاقیت، استفاده از اطلاعات و مهارتهای مدیریتی بهبود ببخشند. رشته مدیریت عمومی در طی تاریخ به وجود آمدن خود، بیش از پیش جنبه بین رشتهای پیدا کردهاست و بر پایه زمینههایی همچون اقتصاد، جامعهشناسی، حقوق، مردمشناسی، علوم سیاسی و برنامهریزی محلی طراحی شدهاست تا فارغالتحصیلان مربوط را با مهارتها و دانشی تجهیز کند که شامل گسترده وسیعی از موضوعات و رشتههای مرتبط با بخش عمومی است.
دکتر عباس خداپرست
#حکمرانی #حاکمیت #مدیریت_دولتی #دکتر_عباس_خداپرست #عباس_خداپرست #مدیر #مدیریت #دولت #علم_اداره #دانش_مدیریت